ملاک سقط از چه زماني است
سوال : در حرمت سقط جنين، نطفه از حين مجامعت ملاك است يا انعقاد در رحم؟
جواب : مناط وارد شدن در رحم است.
توضيح دميده شدن روح بر نطفه
سوال : فرمودهايد اگر روح در جنين دميده شده باشد، سقط آن در حكم آدم كشي است، بعضي تصوّر ميكنند كه تا زماني كه روح در آن دميده نشده سقط اشكالي ندارد، توضيح حضرت عالي مشكل گشاست.
جواب : معناي مسأله در رسالهها اين است كه سقط جنين در هر حالي حرام است و موجب ديه است گر چه نطفه باشد، و اگر روح در آن دميده شده باشد در حكم آدم كشي و ديه آن هم ديه آدم كشي است.
ديه سقط جنين
سوال : در رابطه با ديه سقط جنين سؤالاتي مطرح شده كه حضورتان تقديم مينمايم.
در مسأله 2364 رساله، ديه بر عهده مباشر سقط گذاشته شده است.
1) زن به دستور يا رضايت شوهر مباشرت در سقط ميكند.
2) زن به دستور يا رضايت شوهر با پاي خود نزد پزشك رفته و از او خواسته تا بچّه را سقط كند و دكتر نيز در قبال اين كار مبلغي دريافت ميكند.
3) زن بدون دستور و حتّي بدون رضايت شوهر شخصاً اقدام يا توسّط پزشك اين كار را انجام ميدهد.
4) زن به دستور يا رضايت شوهر ولي با عدم رضايت خويش، شخصاً اقدام يا توسّط پزشك اين كار را انجام ميدهد.
5) در تمام موارد فوق وجهي كه دكتر ميگيرد چه صورتي دارد؟
6) ديه به عهده كيست؟
7) به چه كساني به عنوان ارث ميرسد؟ وارث يا حاكم شرع؟ و در صورتي كه به وارث برسد آيا شوهر كه آمر يا راضي بوده و همين طور خود زن كه راضي يا مباشر بوده است، ارث ميبرد؟
جواب : 1) ديه را مادر بايد بدهد و پدر نيز گناه بزرگي كرده است.
2) ديه را دكتر بايد بدهد و گناه بزرگي انجام داده و حقّ گرفتن اجرت ندارد و پدر و مادر مخصوصاً مادر گناه بزرگي را مرتكب شده است.
3) هر كس مباشر است علاوه بر اين كه گناهكار است ديه را بايد بدهد ولي آمر فقط گناهكار است.
4) هر سه گناهكارند و ديه را دكتر بايد بدهد.
5) حقّ گرفتن وجه را ندارد.
6) ديه به عهده مباشر است.
7) آمر ارث نميبرد و ارث و من جمله كفّاره مربوط به ورثه بعدي است.
سقط جنين دچار اختلالات جسمي
سوال : اگر ناهنجاريها و بيماريهاي مادرزادي در جنين وجود داشته باشد كه تشخيص آن در دوران بارداري قطعي است و داشتن و نگهداشتن چنين فرزندي موجب مشقّت و زحمت شديد والدين خواهد بود و تولّد چنين كودك معلول و ناقص الخلقهاي كه دچار عقب ماندگي ذهني و يا جسمي شديد ميباشد و به شدّت بيمار خواهد بود و از بدو تولّد تا پايان عمر در وضع مشقّت باري به سر ميبرد، سبب عسر و حرج براي پدر و مادر ميگردد به طوري كه زن و شوهر درخواست سقط جنين مينمايند. مواردي از اين قبيل چنين است:
1) ميكرو سفالي (كوچكي سر) كه نهايتاً منجر به كاهش رشد مغز و كوچكي مغز و سر ميشود و در صورت تولّد، طفل دچار عقب ماندگي ذهني شديد خواهد بود.
2) هيدرو سفالي كه آب داخل حفرات مغزي بيشتر از حدّ معمول است به طوري كه منجر به كاهش رشد قشر مغز ميگردد و در صورت تولّد، عقب ماندگي ذهني خواهد داشت.
3) عدم تشكيل ديواره شكم، بيرون بودن احشاء از شكم.
4) اسپيناپيفيد (باز و بسته) كه سطح خارجي ستون فقرات دفاعي تشكيل نميشود و نخاع از ستون فقرات بيرون زده يا ديده ميشود و يا توسّط لايهاي از پوست پوشيده شده است. در صورت تولّد، طفل دچار فلج اندام خواهد بود.
5) ناهنجاريهاي ژنتيكي نظير سندرم داون كه كروموزم 21 به جاي دو عدد سه تا ميباشد و در صورت تولّد، منجر به عقب ماندگي ذهني و مشكلات جسمي خواهد شد.
6) هموفيلي و تالاسمي ماژور.
7) بيماريهاي عفوني نظير سرخجه و توكسوپلاسموز كه مادر حين حاملگي مبتلا گرديده و آزمايشهاي تكميلي وجود قطعي بيماري در جنين را مشخّص مينمايد.
جواب : اگر دكتر متديّن و متخصّص تجويز كند جايز است.
سقط جنين داراي ناهنجاري
سوال : اگر جنين مبتلا به ناهنجاريهايي باشد كه مغاير با حيات پس از تولّد است و امكان تشخيص قطعي در دوران حاملگي وجود دارد با توجّه به اين كه بيشتر اين نوع ناهنجاريها پس از چهار ماه تشخيص داده ميشود و با توجّه به اين كه در پايان اين حاملگي قطع نظر از مدّت زماني كه حاملگي به طول كشيده باشد قطعاً جنين پس از تولّد عليرغم اقدامات پزشكي خواهد مرد و فقط مشقّت و رنج دوران حاملگي و عوارض بارداري براي مادر وجود دارد و ضمناً حاملگي بيحاصل كه مادر در نهايت از وضعيت حاملگي خود مطلع است كه عاقبتي جز مرگ براي جنين وي متصوّر نيست، نگهداشتن و پرورش چنين جنيني در رحم براي مادر موجب عسر و حرج در طي دوران بارداري ميباشد و رنج و مشقّت جسمي و روحي براي زوجين دارد به طوري كه زن و شوهر درخواست ختم بارداري مينمايند. در اين موارد حيات جنين فقط منوط به رابطه خوني جنين با مادر است و در بعضي موارد مثل هيدروپس حتّي جنين در داخل شكم مادر در ماههاي پايان حاملگي ممكن است بميرد. حال اين سؤال مطرح است آيا ختم بارداري در زمان تشخيص قطعي (قبل و پس از چهار ماه) امكانپذير ميباشد لازم به ذكر است كه موارد بيماريهاي فوق محدود ميباشد و چند مورد آن به شرح زير است:
1) هيذروپس فتاليس، تمامي حفرات بدن جنين نظير شكم و قفسه سينه و مغز و اعصاب آب آورده اعضاي بدن متورّم ميشود.
2) تريزومي 18 كه كروموزم شماره 18 جنين به جاي دو عدد سه عدد ميباشد و تريزومي 13 كه كروموزم 13 جنين به جاي دو عدد سه عدد ميباشد كه منجر به ناهنجاريهاي شديد مغاير با حيات ميشود.
3) آنانسفالي (جنين بدون سر و مغز).
4) كليههاي پلي كيستيك، كه كليههاي جنين بزرگتر از حدّ عادي و داراي كيستهاي متعدّد و فاقد عملكرد ميباشد.
5) آژنزي كليهها، كه كليههاي جنين تشكيل نميگردد.
6) عدم وجود حجاب حاجز، كه رودهها و كبد و احشاء داخل شكم وارد قفسه سينه شده و جلوگيري از رشد ريهها مينمايد.
7) ناهنجاريهاي متعدّد در اعضاي حياتي جنين.
8) ناهنجاريهاي متعدّد در قسمتهاي مختلف سيستم عصبي مركزي.
9) آژنزي ريه، عدم تشكيل ريهها.
جواب : اگر دكتر متديّن و متخصّص تجويز كند جايز است.
سقط جنين خارج از رحم
سوال : حاملگي خارج از رحم زماني رخ ميدهد كه تخم لقاح يافته در جائي از مسير حركت خود، غير از رحم مستقر شود به نحوي كه ادامه رشد جنين و متعلّقات آن با سلامت مادر منافات داشته و علي القاعده جنين نيز نميتواند رشد كامل را در اين محل داشته باشد، در اين صورت عمدتاً نظر پزشكان بر توقّف فوري بارداري، و حتّي جرّاحي براي خارج كردن محصولات حاملگي نابجاست. لطفاً حكم اين كار را در صورتي كه قبل از چهار ماه و يا بعد از آن، زن به پزشك كراجعه نمايد، بيان فرمائيد.
جواب : هر چه را دكتر متخصّص و متديّن صلاح بداند عمل كند اشكال ندارد و ديه هم ندارد.