انهار
انهار
مطالب خواندنی

(۲۲) خطبه فدکیه حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)

بزرگ نمایی کوچک نمایی
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم
الـــــسَّـــــلاَمُ عَـــــلَـــــى
مَهْدِيِّ الْأمَمِ وَ جَامِعِ الْكَلِم
وَٱلسَّلَامُ عَلی عِبادِالله
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم
الـــــسَّـــــلاَمُ عَـــــلَـــــى
مَهْدِيِّ الْأمَمِ وَ جَامِعِ الْكَلِم
وَٱلسَّلَامُ عَلی عِبادِالله
خطبه فدکیه حضرت فاطمه زهرا
(ســـــلام الله عـــــلـــــیـــــهـــــا)
ترجمه آیةالله العظمی مکارم شیرازی

     

بعد از رحلت پیامبر اسلام (صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ و آلهِ وَ سَلَّم) طوفان عجیبی سراسر جهان اسلام را فرا گرفت، و کانون این طوفان مرکز «خلافت» بود، سپس به هر چیز که به نحوی با آن ارتباط می کرد منتقل شد، از جمله حکم مصادره سرزمین فدک. فاطمه (سلام الله علیها) که می دید این تجاوز آشکار، توأم با نادیده گرفتن بسیاری از احکام اسلام در این رابطه، جامعه اسلامی را گرفتار یک انحراف شدید از تعالیم اسلام و سنّت پیامبر (صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ و آلهِ وَ سَلَّم) و گرایش به برنامه های جاهلی می کند، و از سوی دیگر مقدمه ای است برای خانه نشین کردن امیرمؤمنان علی (علیه السّلام) و محاصره اقتصادی یاران جانباز علی (علیه السلام)، به دفاع از حق خویش در مقابل غاصبان فدک پرداخت، ولی نظام حاکم به بهانه حدیث مجعول «نَحنُ مَعَاشِرَ الأَنبِیَاءِ لَا نُوَرِّثُ؛ ما پیامبران ارثی از خود نمی گذاریم!» از ادای این حق سر باز می زد.


فاطمه (سلام الله علیها) در مسجد پیامبر (صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ و آلهِ وَ سَلَّم)
بانوی اسلام سیّده زنان عالم (علیها السلام) با جمعی از زنان بنی هاشم به مسجد پیامبر (صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ و آلهِ وَ سَلَّم) آمد تا در برابر توده های مسلمان، و سران مهاجر و انصار گفتنی ها را بگوید، و اتمام حجت کند. او بی اعتنا به «جوسازی» خاصی که شده بود، و به بهانه «غصب فدک» خطبه بسیار غرایی ایراد نمود که بسیاری از حقایق در آن افشا شد.  لحن گیرای بانوی اسلام در این خطبه بیانگر این واقعیت است که او سخنوری بلیغ، و خطیبی نستوه، همتای همسرش علی (علیه السلام) بود که خطبه های او را در نهج البلاغه تداعی می کند.
به هر حال این خطبه تاریخی از خطبه های معروف اهل بیت (علیهم السلام) است، و بسیاری از متعهدان شیعه فرزندان خود را همواره توصیه به حفظ این خطبه می کردند، تا با گذشت زمان گرد و غبار نسیان بر آن ننشیند، و از سوی دشمنان مغرض زیر سؤال قرار نگیرد. هم اکنون نیز سزاوار است نسل جوان برومند این حماسه بزرگ را به خاطر بسپارند و به آیندگان منتقل کنند.
اسناد و مدارک خطبه
این خطبه از خطبه های مشهوری است که علمای بزرگ شیعه و اهل سنّت با سلسله سندهای بسیار آن را نقل کرده اند، و برخلاف آنچه بعضی خیال می کنند، هرگز خبر واحد نیست، و از جمله منابعی که این خطبه در آن آمده است منابع زیر است:
۱- ابن ابی الحدید معتزلی دانشمند معروف اهل سنّت در «شرح نهج البلاغه» در شرح نامه «عثمان بن حنیف» در فصل اوّل تصریح می کند: اسنادی را که من برای این خطبه در این جا آورده ام از هیچ یک از کتب شیعه نگرفته ام!
۲- علی بن عیسی إربلی در کتاب «کشف الغمه» آن را از کتاب «سقیفه» ابوبکر احمد بن عبدالعزیز آورده است.
۳- مسعودی در «مروج الذهب» اشاره اجمالی به خطبه مزبور دارد.
۴- سیّد مرتضی عالم بزرگ شیعه در کتاب «شافی» این خطبه را از عایشه همسر پیامبر (صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ و آلهِ وَ سَلَّم) نقل کرده است.
۵- محدّث معروف مرحوم صدوق بعضی از فرازهای آن را در کتاب «علل الشرایع» ذکر نموده است.
۶- فقیه و محدّث بنام مرحوم شیخ مفید نیز بخشی از خطبه را روایت کرده است.
۷- سیّد ابن طاووس در کتاب «طرائف» قسمتی از آن را از کتاب «المناقب» احمد بن موسی بن مردویه اصفهانی که از معاریف اهل سنّت است از عایشه نقل می کند.
۸- مرحوم طبرسی صاحب کتاب «احتجاج» آن را بطور «مرسل» در کتاب خود آورده است.
متن خطبه
[سخن فاطمه (سلام الله علیها) در ستایش پروردگار]
أَلْحَمْدُ للهِ عَلَی ما أَنْعَمَ وَ لَهُ الشُّکْرُ عَلَی مَا أَلْهَمَ
خدا را بر نعمت هایش سپاس می گویم و بر توفیقاتش شکر می کنم.
وقتی حضرت صدیقه کبری (سلام الله علیها) برای ایراد خطبه وارد مسجد شد همین که وارد مسجد شد نشست و ناله بلندی سر داد که از ناله او همه مسلمانان ناله کردند پس از آرام شدنش زهرا مختصری حمد و ثنای خدا کرد که مجدداً ناله‌ها بلند شد.
پس از اینکه ناله‌ها خاموش شد شروع فرمود به این جملات غرا در آغاز خطبه‌اش
الحمدلله علی ما انعم.
هر کس خدا را ستایش نکرد با چهارپایان مساویست ثنا مختص خدا هست برای نعمت‌هایش که از عرش تا فرش همه جا را فرا گرفته و به هر طرف رو کنی نعمت خداست.
و له الشکر علی ما الهم.
ما الهم اشاره به نعمت‌های باطنی و معنوی است یعنی قابل اشاره حتی نسیت.
مانند انواع الهامات و تکوینی که در مراتب هستی قرار دارد از نباتات و حیوانات و انسان.
نبات در حد خود الهاماتی دارد:
مثلاً بعضی از این نباتاتی که روی زمین پهن می‌شود تا به مانع می‌رسد مثلاً به دیوار می‌رسد به طریق دیگر منحرف می‌شود،
درخت‌هایی که برگ دارند برای اینکه نور آفتاب به آنها برسد کج می‌شوند و حاکذا الهامات تکوینی در بقیه نباتات.
الهاماتی که در حیوانات است:
به بچه گوسفند کی الهام کرده که گرگ دشمن اوست از او باید فرار کند؟
به مرغ کی الهام کرده است که این دانه برایت خوب است و این دانه برایت خوب نیست؟
به حیوانات کی الهام کرده که کدام علف نافع و کدام علف مسموم است؟
جز همان الهام تکوینی الهی؟
به زنبور عسل کی الهام کرده است که آن کیفیت ساختمان خانه‌اش و نشستن روی گیاهان معطّر که بتواند از آن مادّه و مایع عسل پیدا گردد؟
آیا غیر از الهام خداوند و ربّ اوست؟  نقش مسدّس و شش گوشه‌ای که می‌کشد؛!
مهندسی را استادی را کی یادش داده آیا به مکتب رفته است؟
و حاکذا هر حیوانی می‌بینی تکویناً هدایت شده به آنچه برای او خلق شده و نفع و ضرر خود را تشخیص می‌دهد به نفع خود نزدیک و از ضرر خود دوری می‌کند این‌ها نعمت‌های ظاهریست که حضرت زهرا سلام الله علیها در این جمله مبارکه یادآوری می‌فرماید.
الهامات به هر حیوانی در زندگیش داده می‌شود در کتاب حیات الحیوان نوشته شده است هر حیوانی هر نوع مرض و بیماری که پیدا کند خودش دوایش را مُلِهم می‌شود و می‌فهمد که دوای او چیست و به دنبال دوای خودش می‌رود.
افعی بعضی از انواعش که سمی هست پس از هزار سال عمر دو چشمش کور می‌شود لهم است تکویناً که گیاهی است اگر به چشمش بخورد روشن می‌شود از حجره خود حرکت می‌کند به دنبال آن گیاه می‌رود که شاید گیاه بابونه باشد می‌رود و خود را به آن می‌رساند چشمش را به آن گیاه می‌مالد خوب می‌شود و به جایش برمی‌گردد.
حیوان دیگر نوعی از پرستو هست وقتی بچه‌اش یرقان می‌گیرد می‌فهمد علاجش سنگ مخصوصی است در هند انقدر در بیابان‌ها می‌گردد تا خود را به آن سنگ برساند و به منقارش بگیرد و به بچه‌اش برساند و سنگ را به او بمالد تا خوب شود.
لذا بعضی از افراد که می‌خواهند آن سنگ را پیدا کنند بچه پرستو را زرد رنگ می‌کنند که به خیالش یرقان گرفته است تا آن حیوان برود به آن سنگ را برایشان بیاورد.
خلاصه اینکه هر حیوانی آنچه لازم دارد به او الهام می‌شود
الحمدلله علی ما الهم.
الهامات خاصّ برای مؤمن.
الهامات خصوص بشر زیاد است و آن مال عموم مردم نیست لکه افرادی مومن که از راه نفس و هوا و هوس فرار کرده‌اند و حاضر شدند اطاعت خدا را کنند و اطاعت نفس أمّارّه نکنند.
اماره مبالغه در امر است یعنی کسی که بنا گذاشته است تابع نفتش باشد  خدا می‌فرماید ما به آنها کاری نداریم و رهایشان می‌کنیم.
اما مؤمنانی هستند که بنا دارند هرچه رضای خدا هست انجام دهند اگر چنین باشد خداوند عالم هم متصل به آنها الهام می‌فرماید و دلشان محل الهام خدا می‌شود.
فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا
پس بزه کاری و پرهیزکاری اش را به او الهام کرد.
سوره والشمس آیه ۸.
نفس ملهمه‌ای که شنیده‌اید این است که هر کس بنا داشته باشد با نفس أمّارّه‌اش مخالفت کند خداوند نیز خیر و شر را به او الهام می‌کند.
مثلاً همانطور که نشسته ملهم می‌شود فلان کار خیر را انجام دهد فلان دعا را بخواند متصل به او الهام می‌شود و همچنین در پرهیز از شر به دلش می‌افتد فلان جا نرود بعداً می‌فهمد که اگر رفته بود فلان گناه را مرتکب می‌شد.
به دلش می‌گذرد فلان کار نکن بعداً می‌فهمد که در اون کار شر و فسادی واقع بود.
این الهامات خیلی قیمتی هست و این الهامات نصیب هر کسی نمی‌شود بلکه فقط نصیب کسانی می‌شود که مخالف هوا و هوس و دوری از خدا باشند.
وَالَّذِينَ اهْتَدَوْا زَادَهُمْ هُدًى وَآتَاهُمْ تَقْوَاهُمْ
و کسانی که هدایت یافته اند خدا بر هدایتشان افزوده و پرهیزکاری و تقوایشان را به آنان عطا کرده است؛
سوره محمد آیه ۱۷.
صاحب اسرار الصلاة می‌فرماید مکرر شده که من خواب بوده‌ام صدایم زدند که بلند شو دیر است از خواب برمی‌خاستم می‌دیدم کسی نیست لاکن وقت نماز شب است تنگ است.
شنیدن صداهای غیبی و رسیدن الهامات به دل راجع به کسانی که بخواهند راه و روش بندگی خدا را طی کنند نه هر بی‌سر و پایی.
کسی که بنا گذارد تزکیه ند کند انقدر به او الهام می‌شود تا مطمئن و تسلیم حق گردد و به نفس مطمئنه برسد
يَـٰٓأَيَّتُهَا ٱلنَّفۡسُ ٱلۡمُطۡمَئِنَّةُ
ٱرۡجِعِيٓ إِلَىٰ رَبِّكِ رَاضِيَةࣰ مَّرۡضِيَّةࣰ.
سوره فجر آیات ۲۹ و ۳۰.
وَ الثَّنَاءُ بِما قَدَّمَ، مِنْ عُمُومِ نِعَم ابْتَدَأها،
و بر مواهبی که ارزانی داشته، ثنا می خوانم؛ بر نعمت های گسترده ای که از آغاز به ما داده.
والثناء بما قدم
مدح و ثنا و ستایش برای خداست در برابر  همه نعمت‌های بی‌پایان که جلو جلو ارسال فرموده بدون اینکه طلب شود.
یا مبتدء بالنعم قبل استحقاقها.
در دعای اول صحیفه سجادیه آقا می‌فرماید شکر تو را سزاست ای خدایی که نعمت حمد و ثنا هم تو دادی که نعمت تو را بشناسیم و تو را حمد کنیم اگر حمد خدا را نکند از عالم انسانیت سقوط می‌کند و به حد حیوانیت تنزل پیدا می‌کند.
وَ لَوْ کانُوا کذَلِک لَخَرَجُوا مِنْ حُدُودِ الْإِنْسَانِیةِ إِلَی حَدِّ الْبَهِیمِیةِ…
هر کس می‌خواهد باشد فیلسوف باشد دکتر باشد حجةالاسلام باشد تاجر باشد همین که نعمت ناشناس و منعم ناشناس باشد در عالم حیوانات قرار دارد.
زهرا (سلام الله علیها) که در مسجد آمده و این خطبه را می‌خواند پهلویش شکسته و بازویش نیز خسته و داغ فراق پدر نیز تمام مصیبت است و مسئله غصب خلافت شوهر و فدک خودش نیز مصیبت دیگریست مع الوصف می‌بینید در هر حال نعمت‌ها را فراموش نمی‌کند هرچند الان چندین مصیبت دارد.
ای مومن در هر گرفتاری که هستی نعمت‌ها را فراموش نکن بت این گرفتاری‌ها را با آنچه خدا به تو داده قیاس کن می‌بینی که یک بر هزارم نیست چشمت گوشت سرت سالمت همه را ببین و یک الحمدلله بگو نه اینکه مدام آه بکشی و کفران نعمت کنی.
جناب ابوهاشم به حضرت هادی نزدیک و مردی دانشمند و بزرگوار بود.
بدهی زیادی داشت طلبکارها به او فشار می‌آوردند گفت برخیزم خدمت آقا امام هادی علیه السلام بروم وقتی که وارد شد پیش از آنکه لب به سخن بگشاید حضرت هادی علیه السلام به او فرمود ای ابوهاشم کدام نعمت خدا را می‌خواهی شکر کنی؟
ابوهاشم در چه فکری بود و امام هادی او را به کجا انداخت گیج شد هیچ نگفت.
امام هادی علیه السلام او را تلقین فرمود خدا به تو صحت داده می‌توانی خدا را عبادت کنی.
اگر سردردی کمردردی گرفتید نتوانی سجده کنی درست رکوع کنی این عافیت بدن کمک توست بر طاعت آیا کم نعمتی است؟
دیگر آنکه خداوند رزقک الایمان خدا به تو ایمان داده حالا اگر گرفتار بدهی هستی آیا نباید نعمت‌ها را ببینی و شکر کنی؟
وَ سُبُوغِ[۱] آلَاءٍ [۲]أَسْداها[۳]، وَ تَمَامِ مِنَنٍ[۴] وَالَاهَا!
و بر مواهب بی حسابی که به ما احسان فرموده و بر عطایای پی در پی که همواره ما را مشمول آن ساخته؛
جَمَّ [۵]عَنِ الإحْصَاءِ عَدَدُهَا،  
نعمت هایی که از شماره و احصا بیرون است
وَ نَأَی عَنِ الْجَزَاءِ أَمَدُها، وَ تَفَاوَتَ عَنِ الإدْرَاکِ أَبَدُهَا،
و بخاطر گستردگی در بستر زمان هرگز قابل جبران نیست و انتهای آن از ادراک انسان ها خارج است.
وَ نَدَبَهُمْ[۶] لإسْتِزادَتِهَا بِالشُّکْرِ لِاتِّصَالِهَا
بندگان را برای افزایش و استمرار این مواهب به شکر خویش فراخوانده
وَ اسْتَحْمَدَ إلَی الْخَلائِقِ بِإجْزالِهَا،
و خلایق را برای تکمیل آن به ستایش خود دعوت نموده
وَ ثَنّی بِالنَّدْبِ إلَی أَمْثالِهَا.
و آنان را برای بدست آوردن همانند آنها تشویق فرموده [است].
وَ أَشْهَدُ أَنْ لَا إلَهَ إلأَ اللهُ وَحْدَهُ لَا شریکَ لَهُ،
و من شهادت می دهم که معبودی جز خداوند یکتا نیست. بی مثال است و شریک و مانند ندارد.
کَلِمَةٌ جَعَلَ الإخْلَاصَ تَأْویلَها
این سخنی است که روح آن اخلاص است
وَ ضَمَّنَ الْقُلُوبَ مَوْصُولَها، وَ أَنَارَ فِی الْفِکَرِ مَعْقُولَهَا.
و قلوب مشتاقان با آن گره خورده و آثار آن در افکار پرتوافکن شده [است].
أَلْمُمْتَنِعُ مِنَ الأَبْصَارِ رُؤْیَتُهُ،
 خدایی که رؤیتش با چشم ها غیر ممکن است،
وَ مِنَ الأَلْسُنِ صِفَتُهُ، وَ مِنَ الأَوْهَامِ کَیْفِیَّتُهُ.
و بیان اوصافش با این زبان، محال، و درک ذات مقدّسش برای عقل و اندیشه ها ممتنع است.
إبْتَدَعَ[۷] الأَشْیَاءَ لَا مِنْ شَیْء کَانَ مَا قَبْلَهَا،
موجودات جهان هستی را ابداع فرمود، بی آن که چیزی پیش از آن وجود داشته باشد
وَ أَنْشَأَها بِلَا احْتِذَاءِ[۸] أَمْثِلَة امْتَثَلَهَا.
و همه آنها را ایجاد کرد، بی آن که الگو و مثالی قبل از آن موجود باشد.
کَوَّنَهَا بِقُدْرَتِه وَ ذَرَئَهَا[۹] بِمَشِیَّتِهِ،
آنها را به قدرتش تکوین نمود و به اراده اش خلق کرد،
مِنْ غَیْرِ حَاجَة مِنْهُ إلَی تَکْوینِهَا،
بی آن که به آفرینش آنها نیاز داشته باشد،
وَ لَا فائِدَة لَهُ فِی تَصْویرِهَا
یا فایده ای از صورت بندی آنها عائد ذات پاکش شود.
إلاّ تَثْبیتاً لِحِکْمَتِهِ،
جز این که می خواست حکمتش را از این طریق آشکار سازد
وَ تَنْبیهاً عَلَی طَاعَتِهِ، وَ إظْهاراً لِقُدْرَتِهِ،
و مردم را به اطاعتش دعوت کند. قدرت بی پایان خود را از این دریچه نشان دهد.
وَ تَعَبُّداً لِبَرِیَّتِهِ
خلایق را به عبودیت خود رهنمون گردد.
وَ إعْزَازاً[۱۰] لِدَعْوَتِهِ،
و دعوت پیامبرانش را از طریق هماهنگی تکوین و تشریع قوّت بخشد.
ثُمَّ جَعَلَ الثَّوابَ عَلَی طَاعَتِهِ وَ وَضَعَ الْعِقَابَ عَلَی مَعْصِیَتِهِ،
سپس برای اطاعتش پاداش ها مقرّر فرموده و برای معصیتش کیفرها،
ذِیَادَةً لِعِبادِهِ عَنْ نِقْمَتِهِ
تا بندگان را بدینوسیله از خشم و انتقام و عذاب خویش رهایی بخشد
وَ حِیَاشَةً[۱۱] لَهُمْ إلَی جَنَّتِهِ؛
و به سوی باغ های بهشت و کانون رحمتش سوق دهد
[سخن فاطمه (سلام الله علیها) در وصف پیامبر (صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ و آلهِ وَ سَلَّم)]
وَ أَشْهَدُ أَنَّ أَبِی مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ،
 و گواهی می دهم که پدرم محمّد (صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ و آلهِ وَ سَلَّم) بنده و فرستاده اوست؛
اخْتَارَهُ وَ انْتَجَبَهُ قَبْلَ أَنْ أَرْسَلَهُ،
پیش از آن که او را بفرستد، برگزید؛
وَ سَمَّاه قَبْلَ أَنِ اجْتَبَلَهُ،[۱۲]
 و پیش از آن که او را بیافریند، برای این مقام نامزد فرمود
وَ اصْطَفاهُ قَبْلَ أَنِ ابْتَعَثَهُ،[۱۳]
و قبل از بعثتش او را انتخاب نمود،
إذِ الْخَلَائِقُ بِالْغَیْبِ مَکْنُونَةٌ،[۱۴] وَ بِسَتْرِ الأَهَاوِیلَ[۱۵] مَصُونَةٌ،[۱۶]
(در آن روز که بندگان در عالم غیب پنهان بودند و در پشتِ پرده های هول انگیز نیستی، پوشیده
وَ بِنِهَایَةِ الْعَدَمِ مَقْرُونَةٌ.
و به آخرین سر حدّ عدم مقرون بودند).
عِلْماً مِنَ اللهِ تَعَالَی بِمائِلِ [بِمَآلِ][۱۷]الأُمُورِ،
این، بخاطر آن صورت گرفت که خداوند از آینده آگاه بود
وَ إحَاطَةً بِحَوَادِثِ الدُّهُورِ،[۱۸] وَ مَعْرِفَةً بِمَوَاقِعِ الْمَقْدُورِ.
و به حوادث جهان احاطه داشت  و مقدرات را به خوبی می دانست.
ابْتَعَثَهُ اللهُ إتْمَاماً لِأَمْرِهِ
او را مبعوث کرد تا فرمانش را تکمیل کند،
وَ عَزِیمَةً عَلَی إمْضَاءِ حُکْمِهِ وَ إنْفَاذاً لِمَقَادِیرِ حَتْمِهِ.
و حکمش را اجرا نماید و مقدرات حتمی اش را نفوذ بخشد.
فَرَأَی الأُمَمَ فُرَّقاً[۱۹] فِی أَدْیَانِهَا،
هنگامی که مبعوث شد، امّت ها را مشاهده کرد که مذاهب پراکنده ای را برگزیده اند؛
عُکَّفاً [۲۰] عَلَی نِیرَانِهَا، [وَ] عَابِدَةً لِأَوْثانِهَا،[۲۱]
گروهی بر گِرد آتش طواف می کنند و گروهی در برابر بت ها سر تعظیم فرود آورده اند
مُنْکِرَةً للهِ مَعَ عِرْفَانِهَا.
و با این که با قلبِ خود خدا را شناخته اند، او را انکار می کنند.
فَأَنَارَ اللهُ بِمُحَمَّد [صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ و آلهِ وَ سَلَّم] ظُلَمَهَا،
خداوند به نور محمّد (صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ و آلهِ وَ سَلَّم) ظلمت ها را برچید
وَ کَشَفَ عَنِ الْقُلُوبِ بُهَمَهَا،[۲۲]
و پرده های ظلمت را از دل ها کنار زد
وَ جَلّی عَنِ الأَبْصَارِ غُمَمَهَا.[۲۳]
و ابرهای تیره و تار را از مقابل چشم ها برطرف ساخت.
وَ قَامَ فِی النَّاسِ بِالْهِدَایَةِ
او برای هدایت مردم قیام کرد،
وَ أَنْقَذَهُمْ مِنَ الْغِوَایَةِ[۲۴] وَ بَصَّرَهُمْ مِنَ الْعَمَایَةِ.[۲۵]
و آنها را از گمراهی و غوایت رهایی بخشید و چشمهایشان را بینا ساخت
وَ هَدَاهُمْ إلَی الدِّینِ الْقَوِیمِ
و به آیین محکم و پابرجای اسلام رهنمون گشت
وَ دَعَاهُمْ إلَی الطَّریقِ الْمُسْتَقِیمِ،
و آنها را به راه راست دعوت فرمود.
ثُمَّ قَبَضَهُ اللهُ إلَیْهِ قَبْضَ رَأْفَة وَ اخْتِیَار وَ رَغْبَة وَ إیثَار،
سپس خداوند او را با نهایت محبّت و اختیار خود و از روی رغبت و ایثار قبض روح کرد.
فَمُحَمَّدٌ [صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ و آلهِ وَ سَلَّم] عَنْ [مِنْ] تَعَبِ هذِهِ الدَّارِ فِی رَاحَة،
سرانجام او از رنج این جهان آسوده شد
قَدْ حُفَّ[۲۶] بِالْمَلَائِکَةِ الأَبْرَارِ، وَ رِضْوَانِ الرَّبِّ الْغَفَّارِ،
و هم اکنون در میان فرشتگان و خشنودی پروردگار غفّار
وَ مُجَاوَرَةِ الْمَلِکِ الْجَبَّارِ،
و در جوار قرب خداوند جبّار قرار دارد.
صَلَّی اللهُ عَلَی أَبِی، نَبِیِّهِ وَ أَمِینِهِ عَلَی الْوَحْیِ،
درود خدا بر پدرم پیامبر (صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ و آلهِ وَ سَلَّم)، امین وحی
وَ صَفِیِّهِ وَ خِیَرَتِهِ مِنَ الْخَلْقِ وَ رَضِیِّهِ،
و برگزیده او از میان خلایق باد
وَ السَّلامُ عَلَیْهِ وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَکَاتُهُ؛
و سلام بر او و رحمت خدا و برکاتش.
[سخن فاطمه (سلام الله علیها) پیرامون قرآن، قانون قوم برگزیده]
ثُمَّ الْتَفَتَتْ عَلَیْهَا السَّلامُ إلَی أَهْلِ الْمَجْلِسِ،
سپس رو به اهل مجلس کرد
وَ قَالَتْ: أَنْتُمْ عِبَادُ اللهِ،
(و مسئولیت سنگین مهاجران و انصار را بر شمرد) و فرمود: شما (ای بندگان خدا!)
نُصْبُ أَمْرِهِ وَ نَهْیِهِ، وَ حَمَلَةُ دِینِهِ وَ وَحْیِهِ،
مسئولان امر و نهی پروردگار و حاملان دین و وحی او هستید
وَ اُمَنَاءُ اللهِ عَلَی أَنْفُسِکُمْ، وَ بُلَغاؤُهُ[۲۷] إلَی الأُمَمِ
و نمایندگان خدا بر خویشتن و مبلّغان او به سوی امّت ها می باشید.
وَ زَعِیمُ حَقٍّ لَهُ فِیکُمْ، وَ عَهْدٌ قَدَّمَهُ إلَیْکُمْ
پاسدار حق الهی در میان شما و حافظ پیمان خداوند که در دسترس همه شماست
وَ بَقِیَّةٌ اسْتَخْلَفَهَا عَلَیْکُمْ: کِتَابُ اللهِ النَّاطِقُ،
و آنچه پیامبر (صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ و آلهِ وَ سَلَّم) بعد از خود درمیان امت به یادگار گذارده؛ کتاب اللهِ ناطق
وَ الْقُرْآنُ الصّادِقُ، وَ النُّورُ السَّاطِعُ،[۲۸]
و قرآن صادق و نور آشکار
وَ الضِّیَاءُ اللاَّمِعُ،[۲۹]
و روشنایی پر فروغ است.
بَیِّنَةٌ بَصَائِرُهُ، مُنْکَشِفَةٌ سَرَائِرُهُ،
کتابی که دلایلش روشن، باطنش آشکار،
مُتَجَلِّیَةٌ ظَوَاهِرُهُ، مُغْتَبِطٌ[۳۰] بِهِ أَشْیَاعُهُ،
ظواهرش پر نور و پیروانش پر افتخار.
قائِدٌ إلَی الرِّضْوَانِ اتِّبَاعُهُ، مُؤَدٍّ[۳۱] إلَی النَّجاةِ اسْتِمَاعُهُ،
کتابی که عاملان خود را به بهشت فرا می خواند و مستمعینش را به ساحل نجات رهبری می کند.
بِهِ تُنَالُ حُجَجُ اللهِ الْمُنَوَّرَةُ،
از طریق آن به دلایل روشن الهی می توان نائل گشت
وَ عَزَائِمُهُ الْمُفَسَّرَةُ، وَ مَحَارِمُهُ الْمُحَذَّرَةُ،
و تفسیر واجبات او را دریافت و شرح محرمات را در آن خواند
وَ بَیِّنَاتُهُ الْجَالِیَةُ، وَ بَرَاهِینُهُ الْکَافِیَةُ،
و براهین روشن و کافی را بررسی کرد
وَ فضَائلُهُ الْمَنْدُوبَةُ، وَ رُخَصُهُ الْمَوْهُوبَةُ، وَ شَرَایِعُهُ الْمَکْتُوبَةُ.
و دستورات اخلاقی و آنچه مجاز و مشروع است، در آن مکتوب یافت.
فَجَعَلَ اللهُ الإیمَانَ تَطْهیراً لَکُمْ مِنَ الشِّرْکِ،
سپس افزود: خداوند «ایمان» را سبب تطهیر شما از شرک قرار داده [است]
وَ الصَّلَاةَ تَنْزیهاً لَکُمْ عَنِ الْکِبْرِ،
و «نماز» را وسیله پاکی از کبر و غرور.
وَ الزَّکاةَ تَزْکِیَةً لِلنَّفْسِ،
«زکات» را موجب تزکیه نفس
وَ نَمَاءً فِی الرِّزْقِ، وَ الصِّیَامَ تَثْبِیتاً لِلإخْلَاصِ،
و نموّ روزی. «روزه» را عامل تثبیت اخلاص.
وَ الْحَجَّ تَشْیِیداً لِلدِّینِ،
«حجّ» را وسیله تقویت آیین اسلام.
وَ الْعَدْلَ تَنْسِیقاً[۳۲] لِلْقُلُوبِ،
«عدالت» را مایه هماهنگی دل ها.
وَ طاعَتَنَا نِظَاماً لِلْمِلَّةِ، وَ إمَامَتَنَا أَمَاناً مِنَ الْفُرْقَةِ [لِلْفُرْقَةِ]،
«اطاعت» ما را باعث نظام ملت اسلام. و «امامت» ما را امان از تفرقه و پراکندگی.
وَ الْجِهَادَ عِزاً لِلإسْلَامِ،
«جهاد» را موجب عزّت اسلام.
وَ الصَّبْرَ مَعُونَةً عَلَی اسْتِیجابِ الأَجْرِ،
«صبر و شکیبایی» را وسیله ای برای جلب پاداش حق.
وَ الأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ مَصْلَحَةً لِلْعامَّةِ،
«امر به معروف» را وسیله ای برای اصلاح توده های مردم.
وَ بِرَّ الْوَالِدَیْنِ وِقَایَةً مِنَ السُّخْطِ، وَ صِلَةَ الأَرْحَامِ مَنْمَاةً لِلْعَدَدِ،
«نیکی به پدر و مادر» را موجب پیشگیری از خشم خدا. «صله رحم» را وسیله افزایش جمعیّت و قدرت.
وَ الْقِصَاصَ حَقْناً [۳۳]لِلدِّمَاءِ،
«قصاص» را وسیله حفظ نفوس.
وَ الْوَفَاءَ بِالنَّذْرِ تَعْرِیضاً لِلْمَغْفِرَةِ،
«وفای به نذر» را موجب آمرزش.
وَ تَوْفِیَةَ الْمَکَایِیلِ وَ الْمَوَازِینِ تَغْیِیراً لِلْبَخْسِ،[۳۴]
«جلوگیری از کم فروشی» را وسیله مبارزه با کمبودها.
وَ النَّهْیَ عَنْ شُرْبِ الْخَمْرِ تَنْزِیهاً عَنِ الرِّجْسِ،
«نهی از شرابخواری» را سبب پاکسازی از پلیدی ها.
وَ اجْتِنَابَ الْقَذْفِ[۳۵] حِجَاباً عَنِ اللَّعْنَةِ،
«پرهیز از تهمت و نسبت های ناروا» را حجابی در برابر غضب پروردگار.
وَ تَرْکَ السَّرِقَةِ إیجَاباً لِلْعِفَّةِ،
«ترک دزدی» را برای حفظ عفت نفس.
وَ حَرَّمَ اللهُ[۳۶] الشِّرْکَ إخْلَاصاً لَهُ بِالرُّبُوبِیَّةِ.
 و «تحریم شرک» را برای اخلاص بندگی و ربوبیت حق.
فَ (اتَّقُوا اللهَ حَقَّ تُقَاتِهِ وَ لَا تَمُوتُنَّ إلأَ وَ أَنْتُمْ مُّسْلِمُونَ). [۳۷]
 اکنون که چنین است، تقوای الهی پیشه کنید و آنچنان که شایسته مقام اوست، از مخالفت فرمانش بپرهیزید و تلاش کنید که مسلمان از دنیا بروید.  
وَ أَطِیعُوا اللهَ فِیمَا أَمَرَکُمْ بِهِ وَ نَهَاکُمْ عَنْهُ،
خدا را در آنچه امر یا نهی فرموده، اطاعت کنید
فَإنَّهُ  (إنَّمَا یَخْشَی اللهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ)؛[۳۸]
و راه علم و آگاهی را پیش گیرید چرا که از میان بندگان خدا تنها عالمان و آگاهان از او می ترسند و احساس مسئولیت می کنند.
[فاطمه (سلام الله علیها) جایگاه خود، پیامبر (صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ و آلهِ وَ سَلَّم) و علی (علیه السلام) را  بازمی شناساند]
ثُمَّ قَالَتْ: أَیُّهَا النّاسُ!
سپس فرمود: ای مردم!
اعْلَمُوا أَنِّی فَاطِمَةُ، وَ أَبِی مُحَمَّدٌ (صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ و آلهِ وَ سَلَّم)
بدانید من فاطمه ام و پدرم محمّد است (که صلوات و درود خدا بر او و خاندانش باد).
أَقُولُ عَوْداً وَ بَدْءاً
آنچه می گویم، آغاز و انجامش یکی است 
وَ لَا أَقُولُ مَا أَقُولْ غَلَطاً،
و هرگز ضد و نقیض در آن راه ندارد  و آنچه را می گویم غلط نمی گویم
وَ لَا أَفْعَلُ مَا أَفْعَلُ شَطَطاً.[۳۹]
و در اعمالم راه خطا نمی پویم.
(لَقَدْ جَاءَکُمْ رَسُولٌ مِّنْ أَنفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ[۴۰]
به یقین، رسولی از خود شما به سویتان آمد که رنج های شما بر او سخت است
حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَءُوفٌ رَّحِیمٌ). [۴۱]
و اصرار بر هدایت شما دارد و نسبت به مؤمنان رئوف و مهربان است.
فَإنْ تَعْزُوهُ[۴۲] وَ تَعْرِفُوهُ تَجِدُوهُ أَبِی دُونَ نِسَاءِکُمْ،
هر گاه نسبت او را بجویید، می بینید او پدر من بوده است نه پدر زنان شما!
وَ أَخَا ابْنِ عَمِّی دُونَ رِجَالِکُمْ،
و برادر پسر عموی من بوده است نه برادر مردان شما.
وَ لَنِعْمَ الْمَعْزِيُّ إلَیْهِ (صلی الله علیه و آله).
و چه پر افتخار است این نسب، درود خدا بر او و خاندانش باد!
فَبَلَّغَ بِالرِّسَالَةِ صَادِعاً[۴۳] بِالنَّذارَةِ،
آری، او آمد و رسالت خویش را به خوبی انجام داد و مردم را به روشنی انذار کرد.
مَائِلاً عَنْ مَدْرَجَةِ[۴۴]الْمُشْرِکِینَ
از طریقه مشرکان روی بر تافت
ضَارِباً ثَبَجَهُمْ،[۴۵] آخِذاً بِأَکْظَامِهِمْ،[۴۶]
و بر گردن هایشان کوبید و گلویشان را فشرد، تا از شرک دست بردارند و در راه توحید گام بگذارند
داعِیاً إلَی سَبِیلِ رَبِّهِ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ،
او همواره با دلیل و برهان و اندرز سودمند مردم را به راه خدا دعوت می کرد.
یَکْسِرُ الأَصْنامَ وَ یَنْکُتُ[۴۷] الْهَامَ، حَتّی انْهَزَمَ[۴۸] الْجَمْعُ وَ وَلَّوُا الدُّبُرَ،[۴۹]
بت ها را در هم می شکست و مغزهای متکبّران را می کوبید، تا جمع آنها متلاشی شد
حَتّی تَفَرَّی اللَّیْلُ عَنْ صُبْحِهِ،[۵۰]
و تاریکی ها برطرف گشت. صبح فرا رسید
وَ أَسْفَرَ[۵۱] الْحَقُّ عَنْ مَحْضِهِ،
و حق آشکار شد.
وَ نَطَقَ زَعِیمُ الدِّینِ، وَ خَرِسَتْ شَقَاشِقُ[۵۲] الشَّیَاطِینِ،
نماینده دین به سخن درآمد و زمزمه های شیاطین خاموش گشت.
وَ طَاحَ[۵۳] وَشِیظُ[۵۴] النِّفَاقِ،
افسر نفاق بر زمین فرو افتاد.
وَ انْحَلَّتْ عُقَدُ الْکُفْرِ وَ الشِّقَاقِ
گره های کفر و اختلاف گشوده شد
وَ فُهْتُمْ[۵۵] بِکَلِمَةِ الإخْلَاصِ فِی نَفَر[۵۶] مِنَ الْبیْضِ[۵۷] الْخِمَاصِ.[۵۸]
 و شما زبان به کلمه اخلاص (لا اله الا الله) گشودید، در حالی که گروهی اندک و تهی دست بیش نبودید!
[فاطمه (سلام الله علیها) جایگاه مهاجران و انصار را  بازمی شناساند]
وَ کُنْتُمْ عَلَی شَفَا حُفْرَة مِنَ النَّارِ،
آری، شما در آن روز بر لب پرتگاه آتش دوزخ قرار داشتید
مُذْقَةَ[۵۹] الشَّارِبِ،
و از کمی نفرات همچون جرعه ای برای شخص تشنه
وَ نُهْزَةَ[۶۰] الطَّامِعِ، وَ قَبْسَةَ[۶۱] الْعَجْلَانِ،
و یا لقمه ای برای گرسنه و یا شعله آتشی برای کسی که شتابان به دنبال آتش می رود، بودید
وَ مَوْطِیءَ [۶۲]الأَقْدَامِ، تَشْرَبُونَ الطَّرَقَ،[۶۳]
 و زیر دست و پاها له می شدید! در آن ایّام آب نوشیدنی شما متعفن و گندیده بود
وَ تَقْتَاتُونَ[۶۴] الْوَرَقَ، أَذِلَّةً خَاسِئِینَ،
و خوراکتان برگ درختان! ذلیل و خوار بودید
تَخَافُونَ أَنْ یَتَخَطَّفَکُمُ النَّاسُ مِنْ حَوْلِکُمْ.
و پیوسته از این می ترسیدید که دشمنان زورمند شما را بربایند و ببلعند!
فَأَنْقَذَکُمُ[۶۵] اللهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی بِمُحَمَّد (صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ و آلهِ وَ سَلَّم) بَعْدَ اللَّتَیا وَ الَّتِی،
 اما خداوند تبارک و تعالی شما را به برکت محمّد که درود خدا بر او و خاندانش باد، بعد از آن همه ذلّت و خواری و ناتوانی نجات بخشید.
بَعْدَ أَنْ مُنِيَ[۶۶] بِبُهَمِ الرِّجالِ وَ ذُؤْبَانِ الْعَرَبِ[۶۷] وَ مَرَدَةِ[۶۸] أَهْلِ الْکِتَابِ،
او با شجاعان درگیر شد و با گرگ های عرب و سرکشان یهود و نصاری پنجه درافکند.
کُلَّمَا أَوْقَدُوا نَاراً لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللهُ،
ولی هر زمان آتش جنگ را برافروختند، خدا آن را خاموش کرد
أَوْ نَجَمَ[۶۹] قَرْنٌ[۷۰]لِلشَّیْطَانِ، أَوْ فَغَرَتْ[۷۱] فَاغِرَةٌ مِنَ الْمُشْرِکِینَ
و هر گاه شاخ شیطان نمایان می گشت و فتنه های مشرکان دهان می گشود،
قَذَفَ[۷۲] أَخَاهُ فِی لَهَوَاتِهَا،
پدرم برادرش علی (علیه السلام) را در کام آنها می افکند و آنها را بوسیله او سرکوب می نمود
فَلَا یَنْکَفِأُ[۷۳] حَتّی یَطَأَ[۷۴] صِمَاخَهَا بِأَخْمَصِهِ،[۷۵]
و او هرگز از این مأموریت های خطرناک باز نمی گشت، مگر زمانی که سرهای دشمنان را پایمال می کرد
وَ یُخْمِدَ[۷۶] لَهَبَهَا[۷۷] بِسَیْفِه
و آتش جنگ را با شمشیرش خاموش می نمود
مَکْدوداً[۷۸] فِی ذَاتِ اللهِ،
او  (علی «علیه السلام») در راه خشنودی خدا متحمّل رنج و سختی گردید
مُجْتَهِداً فِی أَمْرِ اللهِ،
و در راه انجام دستورات الهی تلاش می نمود
قَرِیباً مِنْ رَسُولِ اللهِ، سَیِّداً فِی أَوْلِیَاءِ اللهِ،
و به رسول خدا (صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ و آلهِ وَ سَلَّم) نزدیک و سیّد و سالار اولیای خدا بود.  
مُشَمِّراً[۷۹] نَاصِحاً، مُجِدّاً کَادِحاً[۸۰]
او همیشه آماده  (فعالیت) و خیرخواه مردم بود و با جدیت و زحمت تلاش می نمود
وَ أَنْتُمْ فِی رَفَاهِیَّة مِنَ الْعَیْشِ، وَادِعُونَ[۸۱]
و این در حالی بود که شما در رفاه و خوشگذرانی، آسایش،
فَاکِهُونَ آمِنُونَ، تَتَرَبَّصُونَ[۸۲] بِنَا الدَّوَائِرَ،[۸۳]
نعمت و امنیت بسر می بردید و انتظار می کشیدید که برای ما  (اهل بیت «علیهم السلام») حوادث ناگوار
وَ تَتَوَکَّفُونَ[۸۴] الأَخْبَارَ
 پیش آید و توقّع شنیدن اخبار  (بد درباره ما) داشتید
وَ تَنْکُصُونَ[۸۵] عِنْدَ النِّزالِ،[۸۶] وَ تَفِرُّونَ عِنْدَ الْقِتالِ؛
 و هنگام جنگ عقب نشینی می کردید و از نبرد فرار می کردید!
[فاطمه (سلام الله علیها) خیانت مهاجران و انصار را در «سقیفه»  گوشزد می کند]
فَلَمَّا اخْتَارَ اللهُ لِنَبِیِّهِ [صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ و آلهِ وَ سَلَّم] دارَ أَنْبِیَائِهِ
اما هنگامی که خداوند سرای پیامبران را برای پیامبرش برگزید
وَ مَأْوی أَصْفِیَائِهِ،
و جایگاه برگزیدگانش را منزلگاه او ساخت،
ظَهَرَتْ فیکُمْ حَسِیکَةُ[۸۷] النِّفَاقِ،
ناگهان کینه های درونی و آثار نفاق در میان شما ظاهر گشت
وَ سَمَلَ[۸۸] جِلْبَابُ[۸۹] الدِّینِ،
 و پرده دین کنار رفت.
وَ نَطَقَ کَاظِمُ [۹۰]الْغَاوِینَ،[۹۱] وَ نَبَغَ[۹۲] خَامِلُ[۹۳] الأَقَلِّینَ،
گمراهان به صدا درآمدند  و گمنامان فراموش شده، سر بلند کردند.
وَ هَدَرَ فَنِیقُ[۹۴] الْمُبْطِلینَ،
نعره های باطل برخاست
فَخَطَر[۹۵] فِی عَرَصَاتِکُمْ،[۹۶]
و در صحنه اجتماع شما به حرکت درآمدند.
وَ أَطْلَعَ الشَّیْطَانُ رَأْسَهُ مِنْ مَغْرَزِهِ[۹۷] هَاتِفاً بِکُمْ،
شیطان سرش را از مخفیگاه خود بیرون کرد و شما را به سوی خود دعوت نمود
فَأَلْفَاکُمْ لِدَعْوَتِهِ مُسْتَجِیبِینَ، وَ لِلْغِرَّةِ[۹۸] فِیهِ مُلَاحِظِینَ،
و شما را آماده پذیرش دعوتش یافت و منتظر فریبش!
ثُمَّ اسْتَنْهَضَکُمْ فَوَجَدَکُمْ خِفافاً،
سپس شما را دعوت به قیام کرد و سبکبار برای حرکت یافت!
وَ أَحْمَشَکُمْ فَأَلْفَاکُمْ غِضاباً،
شعله های خشم و انتقام را در دل های شما برافروخت و آثار غضب در شما نمایان گشت
فَوَسَمْتُمْ[۹۹] غَیْرَ إبِلِکُمْ، وَ أَوْرَدْتُمْ غَیْرَ شِرْبِکُمْ،
و همین امر سبب شد بر غیر شتر خود علامت نهید و سرانجام به غصب حکومت پرداختید .
هَذَا وَ الْعَهْدُ قَرِیبٌ، وَ الْکَلْمُ[۱۰۰] رَحِیبٌ،[۱۰۱]
در حالی که هنوز چیزی از رحلت پیامبر نگذشته بود، زخم های مصیبت ما وسیع
وَ الْجُرْحُ[۱۰۲] لَمّا یَنْدَمِلْ[۱۰۳]
و جراحات قلبی ما التیام نیافته
وَ الرَّسُولُ لَمّا یُقْبَرْ. إبْتِدَاراً زَعَمْتُمْ خَوْفَ الْفِتْنَةِ 
و هنوز پیامبر (صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ و آلهِ وَ سَلَّم) به خاک سپرده نشده بود، بهانه شما این بود که «می ترسیم فتنه ای برپا شود
 (أَلَا فِی الْفِتْنَةِ سَقَطُوا وَ إنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِیطَةٌ بِالْکَافِرِینَ)[۱۰۴]
و چه فتنه ای از این بالاتر که در آن افتادید؟ و همانا دوزخ به کافران احاطه دارد.
فَهَیْهَاتَ مِنْکُمْ!
چه دور است این کارها از شما!
وَ کَیْفَ بِکُمْ؟ وَ أَنّی تُؤْفَکُونَ،
راستی چه می کنید؟ و به کجا می روید؟
وَ کِتَابُ اللهِ بَیْنَ أَظْهُرِکُمْ اُمُورُهُ زَاهِرَةٌ[۱۰۵] [ظَاهِرَةٌ]،
 با این که کتاب خدا  قرآن در میان شماست، همه چیزش پر نور،
وَ أَعْلَامُهُ بَاهِرَةٌ[۱۰۶]، وَ زَوَاجِرُهُ لَائِحَةٌ،
نشانه هایش درخشنده، نواهی اش آشکار،
وَ أَوَامِرُهُ وَاضِحَةٌ، قَدْ خَلَّفْتُمُوهُ وَرَاءَ ظُهُورِکُمْ،
اوامرش واضح، اما شما آن را پشت سر افکنده اید!
أَ رَغْبَةً عَنهُ تُرِیدُونَ؟ أَمْ بِغَیْرِهِ تَحْکُمُونَ؟
آیا از آن روی برتافته اید؟ یا به غیر آن حکم می کنید؟
بِئْسَ لِلظّالِمِینَ بَدَلا
آه که ستمکاران جانشین بدی را برای قرآن برگزیدند
(وَ مَنْ یَبْتَغِ [۱۰۷]غَیْرَ الإسْلَامِ دِیناً فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ
و هر کس آیینی غیر از اسلام را انتخاب کند، از او پذیرفته نخواهد شد
وَ هُوَ فِی الآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِینَ)؛[۱۰۸]
و در آخرت از زیانکاران است.
ثُمَّ لَمْ تَلْبَثُوا[۱۰۹]إلاّ رَیْثَ [إلی رَیْثَ] أَنْ تَسْکُنَ نَفْرَتُها،
آری، شما ناقه خلافت را در اختیار گرفتید، حتی این اندازه صبر نکردید که رام گردد
وَ یَسْلَسَ [۱۱۰]قِیَادُها،[۱۱۱]
و تسلیمتان شود،
 ثُمَّ أَخَذْتُمْ تُورُونَ[۱۱۲] وَقْدَتَهَا[۱۱۳]
ناگهان آتش فتنه ها را برافروختید
وَ تُهَیِّجُونَ جَمْرَتَهَا،[۱۱۴]
و شعله های آن را به هیجان درآوردید
وَ تَسْتَجِیبُونَ لِهِتَافِ الشَّیْطَانِ الْغَوِیِّ
و ندای شیطان اغواگر را اجابت نمودید
وَ إطْفَاءِ أَنْوَارِ الدِّینِ الْجَلِيِّ
و به خاموش ساختن انوار تابان آیین حق
وَ إخْمَادِ سُنَنِ النَّبِيِّ الصَّفِيِّ.
و از میان بردن سنّت های پیامبر پاک الهی پرداختید.
تُسِرُّونَ حَسْواً فِی ارْتِغَاء،
به بهانۀ گرفتن کف  از روی شیر،  آن را به کلی تا ته مخفیانه نوشیدید
(ظاهراً سنگ دیگران را به سینه می زدید، اما باطناً در تقویت کار خود بودید). 
وَ تَمْشُونَ لِأَهْلِهِ وَ وُلْدِهِ فِی الْخَمَرِ وَ الضَّرَّاءِ،
برای منزوی ساختن خاندان و فرزندان او به کمین نشستید.
وَ نَصْبِرُ مِنْکُمْ عَلَی مِثْلِ حَزِّ[۱۱۵]الْمُدَی[۱۱۶]
ما نیز چاره ای جز شکیبایی ندیدیم؛ همچون کسی که خنجر بر گلوی او
وَ وَخْزِ[۱۱۷] السِّنانِ فِی الْحَشَا.
و نوک نیزه بر دل او نشسته باشد!
[فاطمه (س) و فدک]
وَ أَنْتُمْ الْآنَ تَزْعَمُونَ أَنْ لَا إرْثَ لَنَا؟
عجب این که شما چنین می پندارید که خداوند ارثی برای ما قرار نداده  و ما از پیامبر (صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ و آلهِ وَ سَلَّم) ارث نمی بریم!
أَ فَحُکْمَ الْجَاهِلِیَّةِ تَبْغُونَ؟
آیا از حکم جاهلیّت پیروی می کنید؟
(وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللهِ حُکْماً لِقَوْم یُوقِنُونَ)؟ [۱۱۸]أَ فَلَا تَعْلَمُونَ؟
چه کسی حکمش از خدا بهتر است برای آنها که اهل یقینند؟ آیا شما این مسائل را نمی دانید؟
بَلَی تَجَلّی لَکُمْ کَالشَّمْسِ الضّاحِیَةِ أَنِّی ابْنَتُهُ أَیُّهَا الْمُسْلِمُونَ
آری، می دانید و همچون آفتاب برای شما روشن است که من دختر اویم. شما ای مسلمانان!
أَ اُغْلَبُ عَلی إرْثِیه؟
آیا باید ارث من به زور گرفته شود؟
[استشهاد فاطمه (سلام الله علیها) از قرآن برای ابوبکر  درباره  فدک]
یَابْنَ أَبِی قُحَافَةَ!
ای فرزند ابی قُحافه! به من پاسخ ده!
أَ فِی کِتَابِ اللهِ أَنْ تَرِثَ أَبَاکَ وَ لَا أَرِثَ أَبِی؟
آیا در قرآن است که تو از پدرت ارث ببری و من از پدرم ارثی نبرم؟
لَقَدْ جِئْتَ شَیْئاً فَرِیّاً.[۱۱۹]
 چه سخن ناروایی!
أَ فَعَلَی عَمْد تَرَکْتُمْ کِتَابَ اللهِ وَ نَبَذْتُمُوهُ وَراءَ ظُهُورِکُمْ
آیا عمداً کتاب خدا را ترک گفتید و پشتِ سر افکندید؟
إذْ یَقُولُ:  (وَ وَرِثَ سُلَیْمَانُ دَاوُدَ).[۱۲۰]
در حالی که می فرماید: «و سلیمان وارث داود شد»
وَ قَالَ فیمَا اقْتَصَّ مِنْ خَبَرِ یَحْیَی بْنِ زَکَرِیّا إذْ قَالَ
و در داستان یحیی بن زکریا می گوید:
(فَهَبْ لِی مِنْ لَّدُنْکَ وَلِیّاً * یَرِثُنِی وَ یَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ). [۱۲۱]
«(خداوندا!) تو از نزد خود جانشینی به من ببخش که وارث من و دودمان یعقوب باشد»
وَ قَالَ:  (وَ أُوْلُوا الأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَی بِبَعْض فِی کِتَابِ اللهِ).[۱۲۲]
و نیز می فرماید: «و خویشاوندان نسبت به یکدیگر در احکامی که خدا مقرّر داشته،  (از دیگران) سزاوارترند»
وَ قالَ:  (یُوصِیکُمُ اللهُ فِی أَوْلأَدِکُمْ لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الأُنثَیَیْنِ).[۱۲۳]
و نیز می گوید: «خداوند درباره فرزندانتان به شما سفارش می کند
که سهم  (میراث) پسر به اندازه سهم دو دختر باشد»
وَ قَالَ:  (إنْ تَرَکَ خَیْراً الْوَصِیَّةُ لِلْوَالِدَیْنِ وَ الأَقْرَبِینَ بِالْمَعْرُوفِ حَقّاً عَلَی الْمُتَّقِینَ).[۱۲۴]
و نیز فرموده: «اگر کسی مالی از خود بگذارد، برای پدر و مادر و نزدیکان بطور شایسته وصیت کند. این حقی است بر پرهیزکاران».
وَ زَعَمْتُمْ أَنْ لَا حَظْوَةَ[۱۲۵] لِی وَ لَا أَرِثُ مِنْ أَبِی؟
شما چنین پنداشتید که من هیچ بهره و ارثی از پدرم ندارم؟
وَ لَا رَحِمَ بَیْنَنا؟ أَ فَخَصَّکُمُ اللهُ بِآیَة أَخْرَجَ مِنْهَا أَبِی؟
و هیچ نسبت و خویشاوندی در میان ما نیست؟! آیا خداوند آیه ای مخصوص شما نازل کرده است
أَمْ هَلْ تَقُولُونَ إنَّ أَهْلَ مِلَّتَیْنِ لَا یَتَوارَثانِ؟
 که پدرم را از آن خارج ساخته؟ یا می گویید: پیروان دو مذهب از یکدیگر ارث نمی برند،
أَ وَ لَسْتُ أَنَا وَ أَبِی مِنْ أَهْلِ مِلَّة واحِدَة؟
و من با پدرم یک مذهب نداریم؟
أَمْ أَنْتُمْ أَعْلَمُ بِخُصُوصِ الْقُرآنِ وَ عُمُومِهِ مِنْ أَبِی وَ ابْنِ عَمِّی؟
یا این که شما به عام و خاص قرآن از پدرم و پسر عمویم آگاهترید؟
فَدُونَکَهَا[۱۲۶] مَخْطُومَةً[۱۲۷] مَرْحُولَةً،[۱۲۸]
 حال که چنین است، پس بگیر آن  ارث مرا  که همچون مرکب آماده و مهار شده، آماده بهره برداری است و بر آن سوار شو.
تَلْقَاکَ یَوْمَ حَشْرِکَ،
 ولی بدان در قیامت تو را دیدار می کند (و بازخواست می نماییم).
فَنِعْمَ الْحَکَمُ اللهُ،
پس در آن روز چه جالب است که داور، خداست
وَ الزَّعِیمُ مُحَمَّد  (صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ و آلهِ وَ سَلَّم)،
و مدّعی تو، محمّد (صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ و آلهِ وَ سَلَّم)،
وَ الْمَوْعِدُ الْقِیَامَةُ، وَ عِنْدَ السّاعَةِ یَخْسَرُ الْمُبْطِلُونَ
و موعدِ داوری، رستاخیز و در آن روز باطلان زیان خواهند دید.
وَ لَا یَنْفَعُکُمْ إذْ تَنْدَمُونَ،
اما پشیمانی به حال شما سودی نخواهد داشت!
 (وَ لِّکُلِّ نَبَإ مُسْتَقَرٌّ وَ سَوْفَ تَعْلَمُونَ)[۱۲۹]
 و (بدانید) «هر چیزی  که خداوند به شما داده سرانجام  قرارگاهی دارد  و در موعد خود انجام می گیرد  و بزودی خواهید دانست»
یَأْتِیهِ عَذَابٌ یُخْزِیهِ وَ یَحِلُّ عَلَیْهِ عَذَابٌ مُّقِیمٌ)؛[۱۳۰]
«چه کسی عذاب خوار کننده به سراغش خواهد آمد و مجازات جاودان بر او وارد خواهد شد.
[فاطمه (سلام الله علیها) انصار را درباره «فدک» سرزنش می کند]
ثُمَّ رَمَتْ بِطَرْفِها[۱۳۱] نَحْوَ  الأَنصَارِ
 سپس بانوی اسلام گروه انصار را مخاطب ساخته
فَقالَتْ: یَا مَعْشَرَ الْفِتْیَةِ و (النَّقِیبَةِ)[۱۳۲]
با آهنگی رسا و محکم و کوبنده ادامه سخن داد و چنین فرمود: ای جوانمردان
وَ أَعْضَادَ[۱۳۳] الْمِلَّةِ وَ حَضَنَةَ[۱۳۴] الإسْلَامِ!
و ای بازوان توانمند ملت و یاران اسلام!
مَا هذِهِ الْغَمِیزَةُ[۱۳۵] فِی حَقّی
این نادیده گرفتن حق مسلم من از سوی شما چیست؟
وَ السِّنَةُ عَنْ ظُلَامَتِی؟
این چه تغافلی است که در برابر ستمی که بر من وارد شده نشان می دهید؟!
أَ مَا کَانَ رَسُولُ اللهِ (صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ و آلهِ وَ سَلَّم) أَبِی یَقُولُ: «أَلْمَرْءُ یُحْفَظُ فِی وُلْدِهِ»؟
آیا رسول خدا (صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ و آلهِ وَ سَلَّم)، «پدرم» نمی فرمود: «احترام هر کس را در مورد فرزندان او باید نگاه داشت؟»
سَرْعانَ[۱۳۶] مَا أَحْدَثْتُمْ
چه زود اوضاع را دگرگون ساختید
وَ عَجلَانَ ذَا إهَالَة،[۱۳۷]
و چه با سرعت به بیراهه گام نهادید،
وَ لَکُمْ طَاقَةٌ بِمَا اُحَاوِلُ وَ قُوَّةٌ عَلَی مَا أَطْلُبُ وَ اُزَاوِلُ.
با این که توانایی بر احقاق حق من دارید و نیروی کافی بر آنچه می گویم در اختیار شماست.
أَ تَقُولُونَ مَاتَ مُحَمَّدٌ (صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ و آلهِ وَ سَلَّم)
آیا می گوئید: محمّد (صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ و آلهِ وَ سَلَّم) از دنیا رفت  و همه چیز تمام شد و خاندان او باید فراموش شوند؟
فَخَطْبٌ[۱۳۸]جَلِیلٌ اسْتَوْسَعَ[۱۳۹] وَهْنُهُ،[۱۴۰] وَ اسْتَنْهَرَ فَتْقُهُ[۱۴۱]
مرگ او مصیبت و ضربه دردناکی بر جهان اسلام بود که شکافش هر روز آشکارتر و گسستگی آن دامنه دارتر
وَ انْفَتَقَ رَتْقُهُ، وَ اُظْلِمَتِ الأَرْضُ لِغَیْبَتِهِ،
و وسعتش فزونتر می گردد. زمین از غیبت او تاریک
وَ کُسِفَتِ النُّجُومُ لِمُصِیبَتِهِ،
و ستارگان برای مصیبتش بی فروغ
وَ أَکْدَتِ الآمَالُ،[۱۴۲] وَ خَشَعَتِ الْجِبَالُ،
و امیدها به یأس مبدل گشت و کوه ها متزلزل گردید
وَ اُضِیعَ الْحَرِیمُ، وَ اُزِیلَتِ الْحُرْمَةُ عِنْدَ مَمَاتِهِ.
و احترام افراد پایمال شد و با مرگ او حرمتی باقی نماند!
فَتِلْکَ وَ اللهِ النَّازِلَةُ الْکُبْری، وَ الْمُصِیبَةُ الْعُظْمَی،  
به خدا سوگند، این حادثه ای است عظیم و مصیبتی است بزرگ
لَا مِثْلُها نَازِلَةٌ، وَ لَا بَائِقَةٌ[۱۴۳] عَاجِلَةٌ،
و ضایعه ای است جبران ناپذیر.
أَعْلَنَ بِهَا کِتَابُ اللهِ جَلَّ ثَناؤُهُ
ولی فراموش نکنید اگر پیامبر (صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ و آلهِ وَ سَلَّم) رفت، قرآن مجید قبلا از آن خبر داده بود.
فِی أَفْنِیَتِکُمْ وَ فِی مُمْساکُمْ وَ مُصْبَحِکُمْ،
همان قرآنی که پیوسته در خانه های شماست و صبح و شام
هُتَافاً [۱۴۴]وَ صُرَاخاً،[۱۴۵] وَ تِلَاوَةً وَ أَلْحَاناً،
با صدای بلند و فریاد و یا  آهسته و با الحان مختلف در گوش ما خوانده می شود.
وَ لَقَبْلَهُ مَا حَلَّ بِأَنْبِیاءِ اللهِ وَ رُسُلِهِ
پیامبران پیشین نیز قبل از او با این واقعیت رو به رو شده بودند
حُکْمٌ فَصْلُ، وَ قَضَاءٌ حَتْمٌ
چرا که مرگ فرمان تخلف ناپذیر الهی است.
(وَ مَا مُحَمَّدٌ إلَّا رَسُولٌ
آری، قرآن صریحاً گفته بود: «محمّد (صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ و آلهِ وَ سَلَّم) فقط فرستاده خداست
قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ
و پیش از او فرستادگان دیگری نیز بودند.
أَ فَإنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَی أَعْقَابِکُمْ
آیا اگر او بمیرد و یا کشته شود، شما به عقب بر می گردید؟ 
(و اسلام را رها کرده به دوران جاهلیّت و کفر بازگشت خواهید نمود؟)
وَ مَنْ یَنْقَلِبْ عَلَی عَقِبَیْهِ فَلَنْ یَضُرَّ اللهَ شَیْئاً
و هر کس به عقب بازگردد، هرگز به خداوند ضرری نمی زند
وَ سَیَجْزِی اللهُ الشَّاکِرِینَ).[۱۴۶]
و خداوند بزودی شاکران  (و استقامت کنندگان) را پاداش خواهد داد».
[فاطمه (سلام الله علیها) انصار را به «قیام» فرامی خواند]
أیُّهَا[۱۴۷] بَنِی قَیْلَةَ!
عجبا! ای فرزندان «قَیله»![۱۴۸]
أَ اُهْضَمُ[۱۴۹]تُرَاثَ أَبِیهَ وَ أَنْتُمْ بمرْأی مِنِّی وَ مَسْمَع
آیا ارث من باید پایمال گردد و شما آشکارا می بینید و می شنوید
وَ مُنْتَدَی[۱۵۰] وَ مَجْمَع؟
و در جلسات و مجمع شما این معنا گفته می شود
تَلْبَسُکُمُ الدَّعْوَةُ وَ تَشْمَلُکُمُ الْخُبْرَةُ
و اخبارش به خوبی به شما می رسد و باز هم خاموش نشسته اید؟!
وَ أَنْتُمْ ذَوُو الْعَدَدِ وَ الْعُدَّةِ وَ الأَدَاةِ وَ الْقُوَّةِ، وَ عِنْدَکُمُ السِّلَاحُ وَ الْجُنَّةُ،
با این که دارای نفرات کافی و تجهیزات و نیروی وسیع و سلاح و سپر هستید،
تُوافِیکُمُ الدَّعْوَةُ فَلَا تُجِیبُونَ،
دعوت مرا می شنوید و لبیک نمی گویید؟
وَ تَأْتِیَکُمُ الصَّرْخَةُ فَلَا تُغِیثُونَ  (تُعینُونَ)،
و فریاد من در میان شما طنین افکن است و به فریاد نمی رسید؟
وَ أَنْتُمْ مَوْصُوفُونَ بِالْکِفَاحِ،[۱۵۱]
با این که شما در شجاعت زبانزد می باشید.
مَعْرُوفُونَ بِالْخَیْرِ وَ الصَّلَاحِ،
در خیر و صلاح معروفید
وَ النُّخْبَةُ الَّتِی انْتُخِبَتْ وَ الْخِیَرَةُ الَّتِی اخْتِیَرَتْ.
و شما برگزیدگان اقوام و قبائل هستید.
قاتَلْتُمُ الْعَرَبَ، وَ تَحَمَّلْتُمُ الْکَدَّ وَ التَّعَبَ،
با مشرکان عرب پیکار کردید و رنج ها و محنت ها را تحمل نمودید.
وَ نَاطَحْتُمُ الأُمَمَ وَ کَافَحْتُمُ الْبُهَمَ،[۱۵۲]
شاخ های گردنکشان را درهم شکستید و با جنگجویان بزرگ دست و پنجه نرم کردید
لَا نَبْرَحُ أَوْ تَبْرَحُونَ،
 و شما بودید که پیوسته با ما حرکت می کردید و در خط ما قرار داشتید.
نَأْمُرُکُمْ فَتَأْتَمِرُونَ،
دستورات ما را گردن می نهادید و سر بر فرمان ما داشتید،
حَتّی إذَا دَارَتْ بِنَا رَحَی الإسْلَامِ،
تا آسیای اسلام بر محور وجود خاندان ما به گردش درآمد
وَ درَّ[۱۵۳] حَلْبُ[۱۵۴] الأَیّامِ،
و شیر در پستان مادر روزگار فزونی گرفت.
وَ خَضَعَتْ نَعْرَةُ[۱۵۵] الشِّرْکِ، وَ سَکَنَتْ فَوْرَةُ[۱۵۶] الإفْکِ،
نعره های شرک در گلوها خفه شد و شعله های دروغ فرو نشست.
وَ خَمَدَتْ[۱۵۷] نِیرَانُ الْکُفْرِ،
آتش کفر خاموش گشت
وَ هَدَأَتْ[۱۵۸] دَعْوَةُ الْهَرْجِ،[۱۵۹]
و دعوت به پراکندگی متوقف شد
وَ اسْتَوْثَقَ[۱۶۰] (إسْتَوسَقَ) نِظَامُ الدِّینِ،
و نظام دین محکم گشت.
فَأَنّی حِرْتُمْ بَعْدَ الْبَیَانِ؟
پس چرا بعد از آن همه بیانات قرآن و پیامبر (صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ و آلهِ وَ سَلَّم) امروز حیران مانده اید؟
وَ أَسْرَرْتُمْ بَعْدَ الإعْلَانِ؟ وَ نَکَصْتُمْ بَعْدَ الإقْدَامِ؟
چرا حقایق را بعد از آشکار شدن مکتوم می دارید و پیمان های خود را شکسته اید
وَ أَشْرَکْتُمْ بَعْدَ الإیمَانِ؟
و بعد از ایمان راه شرک پیش گرفته اید؟
 (أَ لَا تُقَاتِلُونَ قَوْماً نَّکَثُوا أَیْمَانَهُمْ
«آیا با گروهی که پیمان های خود را شکستند
وَ هَمُّوا بِإخْرَاجِ الرَّسُولِ
و تصمیم به اخراج پیامبر (صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ و آلهِ وَ سَلَّم) گرفته اند، پیکار نمی کنید؟
وَ هُمْ بَدَءُوکُمْ أَوَّلَ مَرَّة أَ تَخْشَوْنَهُمْ
در حالی که آنها نخستین بار  (پیکار با شما را) آغاز کردند. آیا از آنها می ترسید؟
فَاللهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَوْهُ إنْ کُنتُمْ مُؤْمِنِینَ).[۱۶۱]
با این که خداوند سزاوارتر است که از او بترسید، اگر مؤمن هستید».
[فاطمه (سلام الله علیها) چراییِ خاموشی و خیانت انصار را  در بارۀ «خلافت» و «فدک» بازگو میکند]
أَلَا قَدْ أَرَی أَنْ قَدْ أَخْلَدْتُمْ إلَی الْخَفْضِ،[۱۶۲]
آگاه باشید من چنین می بینم که شما رو به راحتی گذارده اید و عافیت طلب شده اید.
وَ أَبْعَدْتُمْ مَنْ هُوَ أَحَقُّ بِالْبَسْطِ وَ الْقَبْضِ،
کسی را که از همه برای زعامت و اداره امور مسلمین شایسته تر بود دور ساختید
قَدْ خَلَوْتُمْ بِالدَّعَةِ،[۱۶۳]
و به تن پروری و آسایش در گوشه خلوت تن دادید
وَ نَجَوتُمْ مِنَ الضِّیقِ بِالسِّعَةِ،
و از فشار و تنگنای مسئولیت ها به وسعت بی تفاوتی روی آوردید.
فَمَجَجْتُمْ[۱۶۴] ما وَعَیْتُمْ،
آری، آنچه را از ایمان و آگاهی در درون داشتید، بیرون افکندید
وَ دَسَعْتُمُ الَّذِی تَسَوَّغْتُمْ.[۱۶۵]
و آب گوارایی را که نوشیده بودید، به سختی از گلو برآوردید!
فَ (إنْ تَکْفُرُوا أَنْتُمْ وَ مَنْ فِی الأَرْضِ جَمِیعاً
اما فراموش نکنید خداوند می فرماید: «اگر شما و همه مردم روی زمین کافر شوید، 
فَإنَّ اللهَ لَغَنِيٌّ حَمِیدٌ).[۱۶۶]
 (به خدا زیانی نمی رسد، چرا که) خداوند بی نیاز و شایسته ستایش است».
أَلَا وَ قَدْ قُلْتُ
بدانید و آگاه باشید من آنچه را باید بگویم، گفتم.
عَلی مَعْرِفَة مِنِّی بِالْخَذْلَةِ الَّتِی خَامَرَتْکُمْ
با این که بخوبی می دانم ترک یاری حق با گوشت و پوست شما آمیخته
وَ الْغَدْرَةِ الَّتِی اسْتَشْعَرَتْها قُلُوبُکُمْ،
و عهدشکنی، قلب شما را فرا گرفته است.
وَ لکِنَّهَا فَیْضَةُ النَّفْسِ،
ولی چون قلبم از اندوه پر بود 
وَ نَفْثَةُ[۱۶۷] الْغَیْضِ  (الْغَیْظِ)،
و احساس مسئولیت شدیدی می کردم، 
وَ خَوْرُ[۱۶۸]الْقَناةِ،[۱۶۹]
کمی از غم های درونی ام بیرون ریخت
وَ بَثَّةُ[۱۷۰] الصَّدْرِ،
و اندوهی که در سینه ام موج می زد، خارج شد
وَ تقَدْمِةُ الْحُجَّةِ.
تا با شما اتمام حجت کنم و عذری برای احدی باقی نماند،
فَدُونَکُمُوهَا
اکنون که چنین است این مرکب خلافت و آن فدک، همه از آنِ شما،
فَاحْتَقِبُوهَا[۱۷۱]
محکم بچسبید.
دَبْرَةَ[۱۷۲]الظَّهْرِ نَقِیبَةَ  (نقبة)[۱۷۳] الْخُفِّ،
ولی بدانید این مرکبی نیست که راه خود را بر آن ادامه دهید؛ پشتش زخم و کف پایش شکسته است!
بَاقِیَةَ الْعَارِ،[۱۷۴]
داغ ننگ بر آن خورده
مَوْسُومَةً بِغَضَبِ اللهِ وَ شَنَارِ[۱۷۵] الأَبَدِ،
و غضب خداوند علامت آن است و رسوایی ابدی همراه آن
مَوْصُولَةً بِنَارِ اللهِ الْمُوقَدَةِ الَّتِی تَطَّلِعُ عَلَی الأَفْئِدَةَ.
و سرانجام به آتش برافروختۀ خشم الهی که از دل ها سر بر می کشد، خواهد پیوست!
فَبِعَیْنِ اللهِ مَا تَفْعَلُونَ.
فراموش نکنید آنچه را انجام می دهید، در برابر خداست.
 (وَ سَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنقَلَب یَنقَلِبُونَ).[۱۷۶]
«آنها که ستم کردند، بزودی می دانند که بازگشتشان به کجاست
وَ أَنَا ابْنَةُ نَذِیر لَکُمْ بَیْنَ یَدَيْ عَذَاب شَدِید،  
و من دختر پیامبری هستم که شما را در برابر عذاب شدید انذار کرد،
فَاعْمَلُوا  (إنَّا عَامِلُونَ *
«آنچه از دست شما بر می آید، انجام دهید. ما هم انجام می دهیم
وَ انتَظِرُوا إنَّا مُنتَظِرُونَ).[۱۷۷]
و انتظار بکشید، ما هم منتظریم!».
پی نوشت:
[۱] وسیع و فراخ در محاورات فصیح می گویند: «ذرع سابغ»؛ زره رسا، نه دراز و نه کوتاه.
[۲] جمع «الی» نعمت.
[۳] «إسداء»: عطا، بخشیدن.
[۴] جمع «منت»، نعمت های گران قدر.
[۵] زیاد.
[۶] «ندب»: دعوت نمودن.
[۷] «ابتداع»: بدون مثال و نقشه قبلی، اختراع.
[۸] پیروی کردن.
[۹] از ماده «ذرأ» آفرید.
[۱۰] گرامی داشتن و ارجمند داشتن.
[۱۱] اگر شکاری را به طرف کسی برانند می گویند: «حُشتُ علیهِ الصید: شکار را به سوی او راندم».
[۱۲] او را آفرید.
[۱۳] او را مبعوث داشت.
[۱۴] مستور.
[۱۵] جمع «اهوال» حوادث ترس آور.
[۱۶] محفوظ.
[۱۷] جمع «مآل»، عاقبت و آخر کار.
[۱۸] جمع «دهر» روزگاران دراز.
[۱۹] «فرق»: جمع فرقه، گروه ها.
[۲۰] جمع «عاکف»، ملازمان.
[۲۱] جمع «وثن»، بت ها.
[۲۲] جمع «بهمة» مسایل مشکل و پیچیده و حیرت زا.
[۲۳] تحیر و راه نیافتن.
[۲۴] گمراهی، ضد رشد.
[۲۵] کوری و گمراهی.
[۲۶] فراگرفته شد.
[۲۷] جمع «بلیغ»، رسانندگان پیام یا خبر.
[۲۸] «نور ساطع» نور برآمده همراه با درخشندگی است.
[۲۹] اسم فاعل از «لمعان» روشن شدن و درخشیدن.
[۳۰] آرزو بردن به حال کسی بدون آن که زوال آن را از وی بخواهد، در مقابل حسد که زوال آن را آرزو می کند.
[۳۱] ایصال، رساندن.
[۳۲] نظم و ترتیب دادن.
[۳۳] نگهداری و بازداشتن خون از ریختن.
[۳۴] نقص و کم دادن.
[۳۵] انداختن شیء.
[۳۶] در نسخه بدل «وَ حرَّمَ الشِّرْکَ» روایت شده است.
[۳۷] سوره آل عمران، آیه ۱۰۲.
[۳۸] سوره فاطر، آیه ۲۸.
[۳۹] دوری و تجاوز از حق.
[۴۰] آنچه موجب مشقت و دشواری شما باشد.
[۴۱] سوره توبه، آیه ۱۲۹.
[۴۲] نسبت او را بررسی کنید.
[۴۳] از «صدع» آشکار کردن، شکافتن، به جای آوردن فرمان.
[۴۴] راه، محله، مرکز.
[۴۵] وسط هر چیز و عمده آن، میان پشت و کتف.
[۴۶] جمع «کظم»، گلو، دهان، راه تنفس.
[۴۷] از «نکت» به رو انداختن و به سر درافکندن را می گویند.
[۴۸] «انهزام» شکست خوردن.
[۴۹] پشت گرداندند، کنایه از شکست.
[۵۰] شب صبح را شکافت.
[۵۱] روشن شد.
[۵۲] جمع «شقشقه» آنچه شتر مست از دهان بیرون کند، کنایه از سخنوری.
[۵۳] هلاک شد.
[۵۴] مردمان پست و فرومایه.
[۵۵] به زبان آوردید.
[۵۶] مردم  (کمتر از ده نفر).
[۵۷] جمع «ابیض» سفیدپوستان.
[۵۸] جمع «اخمص» گرسنگان.
[۵۹] آب اندک.
[۶۰] فرصت.
[۶۱] شعله کوچک آتش.
[۶۲] لگدکوب.
[۶۳] گنداب، آب آمیخته با بول شتر.
[۶۴] از «قوت» به معنای غذا یعنی آذوقه خود قرار می دادید.
[۶۵] پوست بز دباغی نشده.
[۶۶] گرفتار شد.
[۶۷] سرکردگان عرب.
[۶۸] جمع «مارد» طغیان گران و سرکشان.
[۶۹] آشکار شد، «نَجْم» آشکار شدن و روییدن گیاه ها.
[۷۰] شاخ.
[۷۱] گشوده شد «فغرت فاغرة»: دهانی گشوده شد.
[۷۲] فعل ماضی از قذف: انداخت
[۷۳] بر نمی گشت، دست بردار نبود.
[۷۴] مضارع از مصدر «وطئ» لگدکوب می کرد.
[۷۵] فرورفتگی کف پا.
[۷۶] «إخماد»: خاموش کردن.
[۷۷] شعله آتش.
[۷۸] رنج پذیر، رنج بر.
[۷۹] اسم فاعل «شمّر» أزارَهُ عن ساقه: بالا زد پیراهن خود را از ساق پا.
[۸۰] رنج بر، زحمت کش.
[۸۱] جمع «وادع» آسوده خیالان، تن آسایان.
[۸۲] انتظار می کشیدید.
[۸۳] جمع دایره، حوادث نامطلوب.
[۸۴] توقع داشتید.
[۸۵] از آن خیری که به طرف آن رفته بودید بر می گشتید.
[۸۶] رویارویی دو طرف در جنگ.
[۸۷] خار، کینه و عداوت در دل.
[۸۸] پوشیده شد.
[۸۹] روپوش.
[۹۰] ساکت، خاموش.
[۹۱] گمراهان، «کاظم الغاوین» گمراهان خاموش.
[۹۲] ظاهر شد.
[۹۳] ساقط، زبون، گمنام.
[۹۴] رئیس ارجمند.
[۹۵] خطر، دم جنبانیدن حیوان و به راست و چپ زدن آن.
[۹۶] ساحت ها.
[۹۷] جای خزیدن.
[۹۸] خدعه.
[۹۹] از «وسم» اثر داغ کردن حیوان با آتش.
[۱۰۰] جراحت و زخم.
[۱۰۱] وسیع، گشاد.
[۱۰۲] زخم.
[۱۰۳] جراحت، هنوز بهبودی نیافته.
[۱۰۴] سوره توبه، آیه ۴۹.
[۱۰۵] از «زهر» درخشان، فروزان.
[۱۰۶] نور چهره و غالب.
[۱۰۷] طلب کند.
[۱۰۸] سوره آل عمران، آیه ۸۵.
[۱۰۹] درنگ نکردید، از «لبث» درنگ نمودن.
[۱۱۰] آسان شود.
[۱۱۱] ریسمانی که با آن حیوانی را بکشند.
[۱۱۲] آتش جنگ را روشن کردید.
[۱۱۳] بر وزن «تمرة» شعله.
[۱۱۴] قطعه شعله ور شده از آتش.
[۱۱۵] بریدن.
[۱۱۶] جمع «مدیه» کارد تیز.
[۱۱۷] با تیر و نیزه زدن اما نه به قدری که بشکافد.
[۱۱۸] سوره مائده، آیه ۵۰.
[۱۱۹] تهمت بزرگ و عجیب.
[۱۲۰] سوره نمل، آیه ۱۶.
[۱۲۱] سوره مریم، آیه ۵ - ۶.
[۱۲۲] سوره انفال، آیه ۷۵.
[۱۲۳] سوره نساء، آیه ۱۱.
[۱۲۴] سوره بقره، آیه ۱۸۰.
[۱۲۵] محبوبیت و منزلت.
[۱۲۶] اسم فعل به معنای امر، بگیر مرکب و شتر خلافت را.
[۱۲۷] مهار شد.
[۱۲۸] افسارزده و جل شده  (آماده).
[۱۲۹] سوره انعام، آیه ۶۷.
[۱۳۰] سوره هود، آیه ۳۹.
[۱۳۱] چشم یا نگاه.
[۱۳۲] از «نقب» شاهد قوم که گفته او مورد قبول طایفه خود باشد. چهره های با نفوذ و شناخته شده.
[۱۳۳] جمع عضد، نصرت و بازو.
[۱۳۴] جمع «حاضن» حافظ و نگه دارنده.
[۱۳۵] سستی در عمل و نادانی در عقل.
[۱۳۶] اسم فعل به معنای «سرع» و «عجل» یعنی چه با سرعت و با شتاب.
[۱۳۷] پی و مانند آن است که ذوب شود.
[۱۳۸] امر عظیم.
[۱۳۹] از «وسعت»، گشاد شد.
[۱۴۰] لباسی که پوسیده و پاره شده باشد.
[۱۴۱] شکاف.
[۱۴۲] خیرش تمام و منقطع شده.
[۱۴۳] شر و بلا.
[۱۴۴] آواز بلند.
[۱۴۵] صدای بلند.
[۱۴۶] سوره آل عمران، آیه ۱۴۴.
[۱۴۷] اسم فعل به معنی امر، به کسی که ادامه گفتار و یا عملی را از کسی دیگر بخواهد «ایه» گفته می شود.
[۱۴۸] «قیله» زن با شخصیت و شرافتمندی بود که نسب قبائل انصار به او منتهی می گردد.
[۱۴۹] از «هضم» شکستن، ظلم کردن، بازداشتن، نقص.
[۱۵۰] مجلس و محل مشورت.
[۱۵۱] بدون زره و سپر به استقبال دشمن رفتن.
[۱۵۲] جمع «بهمة» مجهولی که شناخته نشود، قهرمان.
[۱۵۳] جریان و کثرت.
[۱۵۴] شیر دوشیده شده.
[۱۵۵] در اینجا خضوع گردنکشان.
[۱۵۶] هیجان.
[۱۵۷] شعله های آتش فرونشست.
[۱۵۸] آرامش پیدا کرد.
[۱۵۹] فتنه.
[۱۶۰] نظم یافت.
[۱۶۱] سوره توبه، آیه ۱۳.
[۱۶۲] آسایش زندگی.
[۱۶۳] راحت و آرامش.
[۱۶۴] «مَجّ» ریختن.
[۱۶۵] از «ساغ الشراب» به سهولت و آسانی نوشیدید.
[۱۶۶] سوره ابراهیم، آیه ۸.
[۱۶۷] نفثة المصدور: آه کشیدن از درد سینه.
[۱۶۸] ضعف و سستی.
[۱۶۹] نیزه.
[۱۷۰] نشر و اظهار، غمی که انسان توانایی کتمان آن را ندارد و اظهار می کند.
[۱۷۱] از «حقب» ریسمانی که با آن رحل را به شکم شتر می بندند و آماده سوار شدن می شود.
[۱۷۲] زخمی که در پشت شتر و یا هر مرکبی باشد.
[۱۷۳] نازک شدن پشت پای شتر.
[۱۷۴] عیبی که در معرض زوال نباشد.
[۱۷۵] عیب و عار.
[۱۷۶] سوره شعراء، آیه ۲۲۷.
[۱۷۷] سوره هود، آیه ۱۲۱ و ۱۲۲.
     
پس از ویرایش و زیبا سازی به نقل از

تاریخ به روزرسانی: دوشنبه, ۳ آذر ۱۴۰۴

  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات
  



پیوندها

حدیث روز
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم
الـــــسَّـــــلاَمُ عَـــــلَـــــى
مَهْدِيِّ الْأمَمِ وَ جَامِعِ الْكَلِم
وَٱلسَّلَامُ عَلی عِبادِالله
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
{۱} عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
{۲} وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
{۳} وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
{۴} وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا به چهار چيز پناهنده نميشود:
{۱} شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل «حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌» خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است؛ زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
{۲} و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل: «لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌» زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
{۳} و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد«وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ» كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است؛ زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
{۴} و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى «مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌» آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست.
زيرا شنيدم خداى عزّ اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد. (و كلمۀ: عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -