انهار
انهار
مطالب خواندنی

(۴۵۰) آرزوهای أمیرالمؤمنین علی (علیه السلام) و راه رسیدن به آن

بزرگ نمایی کوچک نمایی
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم
الـــــسَّـــــلاَمُ عَـــــلَـــــى
مَهْدِيِّ الْأمَمِ وَ جَامِعِ الْكَلِم
آرزوهای أمیرالمؤمنین علی (علیه السلام)
و راه رسیدن به آرزوها
     
روایت نوف بکالی از آرزوهای أمیرالمؤمنین علی (علیه السلام) و راه رسیدن به آن
قَالَ نَوْفٌ الْبِکَالِیُّ: رَأَیْتُ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ مُوَلِّیاً مُبَادِراً.
فَقُلْتُ: أَیْنَ تُرِیدُ یَا مَوْلَایَ؟
نَوف بِکالى می‌گوید: أمیرالمؤمنین علی (علیه السلام) را دیدم در حالیکه رویگردان و شتابان بود،
پس به حضرت عرض کردم: به کجا مى‌روى، مولاى من؟
فَقَالَ: دَعْنِی یَا نَوْفُ إِنَّ آمَالِی تُقَدِّمُنِی فِی الْمَحْبُوبِ.
حضرت فرمود: اى نوف! رهایم کن که آرزوهایم مرا به سوى محبوب کشانده است.
فَقُلْتُ: یَا مَوْلَایَ وَ مَا آمَالُکَ؟
گفتم: مولاى من! آرزوهایت چیست؟
قَالَ: قَدْ عَلِمَهَا الْمَأْمُولُ وَ اسْتَغْنَیْتُ عَنْ تَبْیِینِهَا لِغَیْرِهِ وَ کَفَى بِالْعَبْدِ أَدَباً أَنْ لَا یُشْرِکَ فِی نِعَمِهِ وَ إِرَبِهِ غَیْرَ رَبِّهِ.
فرمود: آن که من آرزویش را دارم می‌داند آرزوهای من چیست و از بیان آن براى دیگرى بى‌نیازم. در ادب‌ عبد، همین بس که در نعمت‌ها و نیازهایش، جز پروردگارش را شریک نکند.
فَقُلْتُ: یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ إِنِّی خَائِفٌ عَلَى نَفْسِی مِنَ الشَّرَهِ وَ التَّطَلُّعِ إِلَى طَمَعٍ مِنْ أَطْمَاعِ الدُّنْیَا.
گفتم: اى امیر مؤمنان! من از حرص و چشم داشتن بر آرزویى از آرزوهاى دنیا بیمناکم.
فَقَالَ لِی: وَ أَیْنَ أَنْتَ عَنْ عِصْمَةِ الْخَائِفِینَ وَ کَهْفِ الْعَارِفِینَ.
به من فرمود: چرا از نگهدار بیمناکان و پناه عارفان، بهره نمى‌گیرى؟
فَقُلْتُ: دُلَّنِی عَلَیْهِ.
گفتم: مرا به آن، راهنمایى کن.
قَالَ: اللَّهُ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ تَصِلْ أَمَلَکَ بِحُسْنِ تَفَضُّلِهِ وَ تُقْبِلْ عَلَیْهِ بِهَمِّکَ وَ أَعْرِضْ عَنِ النَّازِلَةِ فِی قَلْبِکَ، فَإِنْ‌ أَجَّلَکَ بِهَا فَأَنَا الضَّامِنُ مِنْ مُورِدِهَا وَ انْقَطِعْ إِلَى اللَّهِ سُبْحَانَهُ،
فرمود: او خداوند بلند مرتبه و بزرگ است. آرزویت را به حُسن تفضّلش پیوند بزن و با همه همّتت به او روى آور. و از آنچه که در دلت می‌آید[و وسوسه می‌کند] روی بگردان. پس اگر در اجابت آن خواسته‌ات تو را به تأخیر انداخت، من بر تحقّق آن از سرچشمه‌اش ضمانت می‌کنم. از همه چیز به سوی خدا خودت را جدا کن،
فَإِنَّهُ یَقُولُ: وَ عِزَّتِی وَ جَلَالِی لَأُقَطِّعَنَّ أَمَلَ کُلِّ مَنْ یُؤَمِّلُ غَیْرِی بِالْیَأْسِ وَ لَأَکْسُوَنَّهُ ثَوْبَ الْمَذَلَّةِ فِی النَّاسِ وَ لَأُبْعِدَنَّهُ مِنْ قُرْبِی وَ لَأُقَطِّعَنَّهُ عَنْ وَصْلِی وَ لَأُخْمِلَنَّ ذِکْرَهُ حِینَ یَرْعَى غَیْرِی، أَ یُؤَمِّلُ وَیْلَهُ لِشَدَائِدِهِ غَیْرِی وَ کَشْفُ الشَّدَائِدِ بِیَدِی؟
چرا که او مى‌گوید: به عزّت و جلالم سوگند که امید هر امیدوار به غیر خودم را با ناامیدى قطع مى‌کنم، و لباس ‌خوارى در بین مردم بر او می‌پوشانم و او را از پیشگاه و قُربم دور می‌کنم و او را از رسیدن به خودم ناکام خواهم نمود و یاد او را به فراموشی می‌سپارم وقتی که به غیر من چشم امید دارد. واى بر او! آیا براى گرفتارى‌هایش به غیر من امید مى‌بندد در حالیکه گشودن سختى‌ها به دست من است؟
وَ یَرْجُو سِوَایَ وَ أَنَا الْحَیُّ الْبَاقِی؟ وَ یَطْرُقُ أَبْوَابَ عِبَادِی وَ هِیَ مُغْلَقَةٌ وَ یَتْرُکُ بَابِی وَ هُوَ مَفْتُوحٌ؟
و به غیر من امیدوار است در حالیکه فقط من زنده و باقى هستم؟ درِ خانه بندگانم را مى‌زند و حال آنکه بسته است، و در خانه مرا رها مى‌کند در حالیکه باز است؟!
فَمَنْ ذَا الَّذِی رَجَانِی لِکَثِیرِ جُرْمِهِ فَخَیَّبْتُ رَجَاءَهُ؟
تا به حال چه کسى براى گناهان فراوانش به من امید داشته و من امیدش را ناامید کرده‌ام؟
جَعَلْتُ آمَالَ عِبَادِی مُتَّصِلَةً بِی وَ جَعَلْتُ رَجَاءَهُمْ مَذْخُوراً لَهُمْ عِنْدِی وَ مَلَأْتُ سَمَاوَاتِی مِمَّنْ لَا یَمَلُّ تَسْبِیحِی وَ أَمَرْتُ مَلَائِکَتِی أَنْ لَا یُغْلِقُوا الْأَبْوَابَ بَیْنِی وَ بَیْنَ عِبَادِی. أَ لَمْ یَعْلَمْ مَنْ فَدَحَتْهُ نَائِبَةٌ مِنْ نَوَائِبِی أَنْ لَا یَمْلِکَ أَحَدٌ کَشْفَهَا إِلَّا بِإِذْنِی؟
آرزوهاى ‌بندگانم را متصل به خودم کردم و امیدشان را نزد خود، براى آنان اندوخته‌ام‌، آسمان‌هایم را از آنانى که از تسبیح من خسته نمى‌شوند، پر کردم. به فرشتگانم فرمان داده‌ام که درهاى میان من و بندگانم را نبندند. آیا آن که حادثه‌اى از حوادث ناگوار را بر او فرو فرستادم، نمى‌داند که [اختیار] رهایى از آن را هیچ کس جز به اذن من در دست ندارد؟
فَلِمَ یُعْرِضُ الْعَبْدُ بِأَمَلِهِ عَنِّی وَ قَدْ أَعْطَیْتُهُ مَا لَمْ یَسْأَلْنِی فَلَمْ یَسْأَلْنِی وَ سَأَلَ غَیْرِی؟
أَ فَتَرَانِی أَبْتَدِئُ خَلْقِی مِنْ غَیْرِ مَسْأَلَةٍ ثُمَّ أُسْأَلُ فَلَا أُجِیبُ سَائِلِی؟
أَ بَخِیلٌ أَنَا فَیُبَخِّلُنِی عَبْدِی؟
أَ وَ لَیْسَ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةُ لِی؟
أَ وَ لَیْسَ الْکَرَمُ وَ الْجُودُ صِفَتِی؟
أَ وَ لَیْسَ الْفَضْلُ وَ الرَّحْمَةُ بِیَدِی؟
أَ وَ لَیْسَ الْآمَالُ لَا یَنْتَهِی إِلَّا إِلَیَّ؟
فَمَنْ یَقْطَعُهَا دُونِی وَ مَا عَسَى أَنْ یُؤَمِّلَ الْمُؤَمِّلُونَ مَنْ سِوَایَ؟
پس چرا بنده‌ام در آرزوهایش از من روى می‌گرداند [و به غیر من رو می‌آورد] در حالیکه چیزهایی که را از من درخواست نکرده، به او داده‌ام، با این حال باز از من نخواسته و از دیگرى خواسته است؟! آیا گمان مى‌کنى من که به خلقم بى‌آن که درخواستى کنند، مى‌بخشم، چون از من درخواست کنند، به درخواست کننده‌ام پاسخ نمى‌دهم؟ آیا من بخیلم که بنده‌ام بخیلم مى‌پندارد؟ آیا دنیا و آخرت از آنِ من نیست؟ آیا لطف و بخشش از ویژگى‌هاى من نیست؟ آیا بخشش و رحمت، در دست من نیست؟ آیا امیدها جز به من منتهى مى‌شوند؟ چه کسى غیر از من امیدها را قطع می‌کند؟ امیدوارانِ به غیر من، چه چیزى آرزو مى‌کنند؟!
وَ عِزَّتِی وَ جَلَالِی لَوْ جَمَعْتُ آمَالَ أَهْلِ الْأَرْضِ وَ السَّمَاءِ ثُمَّ أَعْطَیْتُ کُلَّ وَاحِدٍ مِنْهُمْ مَا نَقَصَ مِنْ مُلْکِی بَعْضُ عُضْوِ الذَّرَّةِ، وَ کَیْفَ یَنْقُصُ نَائِلٌ أَنَا أَفَضْتُهُ؟
یَا بُؤْساً لِلْقَانِطِینَ مِنْ رَحْمَتِی،
یَا بُؤْساً لِمَنْ عَصَانِی وَ تَوَثَّبَ عَلَى مَحَارِمِی وَ لَمْ یُرَاقِبْنِی وَ اجْتَرَأَ عَلَیَّ.
به عزّت و جلالم سوگند، اگر آرزوهاى زمینیان و آسمانیانْ جمع شود سپس به همه آنها آنچه که می‌خواهند را عطا کنم، به اندازه یک عضو مورچه از مُلک من کاسته نمى‌شود. و چگونه آن چیزی که من بخشنده آنم کاستی یابد؟
بدا بحال آنها که از رحمتم نومیدن!
بدا به آن که نافرمانى‌ام مى‌کند و به سوى حرام‌هایم خیز برمى‌دارد و از [دستورات] من مراقبت نمی‌کند و بر من جرئت مى‌ورزد.
ثُمَّ قَالَ عَلَیْهِ وَ عَلَى آلِهِ السَّلَامُ لِی: یَا نَوْفُ ادْعُ بِهَذَا الدُّعَاءِ:
سپس حضرت امیر که بر او و خاندانش سلام باد فرمود: اى نوف! این دعا را بخوان:
إِلَهِی إِنْ حَمِدْتُکَ فَبِمَوَاهِبِکَ وَ إِنْ مَجَّدْتُکَ فَبِمُرَادِکَ وَ إِنْ قَدَّسْتُکَ فَبِقُوَّتِکَ وَ إِنْ هَلَلْتُکَ فَبِقُدْرَتِکَ وَ إِنْ نَظَرْتُ فَإِلَى رَحْمَتِکَ وَ إِنْ عَضَضْتُ فَعَلَى نِعْمَتِکَ.
خداى من! اگر حمد تو را مى‌گویم، به واسطه موهبت‌هایى است که به من داده‌اى‌ و اگر تمجیدت مى‌کنم، به اراده توست و اگر تقدیست مى‌کنم، به توانایى توست و اگر تو را تهلیل می‌گویم [یعنی لااله الا الله می‌گویم]، به قدرت توست. و اگر مى‌نگرم، به رحمت تو مى‌نگرم و اگر [لقمه‌اى‌] دندان مى‌گیرم، بر نعمت تو دندان گرفتم.
إِلَهِی إِنَّهُ مَنْ لَمْ یَشْغَلْهُ الْوُلُوعُ بِذِکْرِکَ وَ لَمْ یَزْوِهِ السَّفَرُ بِقُرْبِکَ کَانَتْ حَیَاتُهُ عَلَیْهِ مِیتَةً وَ مِیتَتُهُ عَلَیْهِ حَسْرَةً.
خداى من! آن که حرصِ ذکر تو مشغولش نکرده و سفر به پیش تو او را جمع نکند، [یعنی آماده سفر نشود] زندگى‌اش مُردگى است و مردنش حسرت است.
إِلَهِی تَنَاهَتْ أَبْصَارُ النَّاظِرِینَ إِلَیْکَ بِسَرَائِرِ الْقُلُوبِ وَ طَالَعَتْ أَصْغَى السَّامِعِینَ لَکَ نَجِیَّاتِ الصُّدُورِ، فَلَمْ یَلْقَ أَبْصَارَهُمْ رَدٌّ دُونَ مَا یُرِیدُونَ هَتَکْتَ‌ بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُمْ حُجُبَ الْغَفْلَةِ فَسَکَنُوا فِی نُورِکَ وَ تَنَفَّسُوا بِرَوْحِکَ فَصَارَتْ قُلُوبُهُمْ مَغَارِساً لِهَیْبَتِکَ وَ أَبْصَارُهُمْ مَآکِفاً لِقُدْرَتِکَ وَ قَرَّبْتَ أَرْوَاحَهُمْ مِنْ قُدْسِکَ فَجَالَسُوا اسْمَکَ بِوَقَارِ الْمُجَالَسَةِ وَ خُضُوعِ الْمُخَاطَبَةِ فَأَقْبَلْتَ إِلَیْهِمْ إِقْبَالَ الشَّفِیقِ وَ أَنْصَتَّ لَهُمْ إِنْصَاتَ الرَّفِیقِ وَ أَجَبْتَهُمْ إِجَابَاتِ الْأَحِبَّاءِ وَ نَاجَیْتَهُمْ مُنَاجَاةَ الْأَخِلَّاءِ فَبَلِّغْ بِیَ الْمَحَلَّ الَّذِی إِلَیْهِ وَصَلُوا وَ انْقُلْنِی مِنْ ذِکْرِی إِلَى ذِکْرِکَ وَ لَا تَتْرُکْ بَیْنِی وَ بَیْنَ مَلَکُوتِ عِزِّکَ بَاباً إِلَّا فَتَحْتَهُ وَ لَا حِجَاباً مِنْ حُجُبِ الْغَفْلَةِ إِلَّا هَتَکْتَهُ حَتَّى تُقِیمَ رُوحِی بَیْنَ ضِیَاءِ عَرْشِکَ وَ تَجْعَلَ لَهَا مَقَاماً نُصْبَ نُورِکَ إِنَّکَ عَلى‌ کُلِّ شَیْ‌ءٍ قَدِیرٌ
خدای من! نگاه‌هاى آنان که با باطن دل‌ها مى‌نگرند، به تو منتهى شده است و گوش‌هاى آنان که نجواهاى سینه‌ها را مى‌شنوند، به تو دوخته شده، و هیچ چیز، مانع نگاه‌هاى آنان در برابر آنچه مى‌خواهند، نیست‌. میان خود و آنان، پرده‌هاى غفلت را دریدى. پس در نور تو آرمیدند و با نسیم تو، دَم زدند. پس دل‌هایشان، نهالستان هیبت تو شد و دیدگانشان، بسته به قدرت تو شده. روحشان به مقام قُدس خود، نزدیک شده است. پس با وقارِ همنشینى و خضوعِ هم‌سخنى با نام تو همنشین شدند و تو چونان یارى شفیق، به آنان رو کردى و رفیقانه، به ایشان گوش سپردى و دوستانه، پاسخشان را دادى و چون دوستان صمیمی، با آنها به نجوا پرداختى. پس مرا نیز به جایگاهى که آنان رسیدند، برسان و از فکر و یاد خودم، به یاد خودت منتقل کن و هر درى را که میان من و ملکوت عزّت توست، به رویم بگشاى و همه پرده‌هاى غفلت را از من کنار بزن، تا روح مرا در میان روشنایى عرشت، اقامت بخشى و برایش مقامى در برابر نور خودت قرار دهى، که بى‌گمان، تو بر هر کارى توانایى.
إِلَهِی مَا أَوْحَشَ طَرِیقاً لَا یَکُونُ رَفِیقِی فِیهِ أَمَلِی فِیکَ وَ أَبْعَدَ سَفَراً لَا یَکُونُ رَجَائِی مِنْهُ دَلِیلِی مِنْکَ
خداى من! راهى که در آن، آرزوى تو همراهم نباشد، چه ترسناک است، و چه دور و دراز است آن سفرى که امیدم به تو، راهنماى راهم نباشد.
خَابَ مَنِ اعْتَصَمَ بِحَبْلِ غَیْرِکَ وَ ضَعُفَ رُکْنُ مَنِ اسْتَنَدَ إِلَى غَیْرِ رُکْنِکَ فَیَا مُعَلِّمَ مُؤَمِّلِیهِ الْأَمَلَ فَیُذْهِبُ عَنْهُمْ کَآبَةَ الْوَجَلِ لَا تَحْرِمْنِی صَالِحَ الْعَمَلِ وَ اکْلَأْنِی کِلَاءَةَ مَنْ فَارَقَتْهُ الْحِیَلُ فَکَیْفَ یَلْحَقُ مُؤَمِّلِیکَ ذُلُّ الْفَقْرِ وَ أَنْتَ الْغَنِیُّ عَنْ مَضَارِّ الْمُذْنِبِینَ
هر آن که به ریسمان غیر از تو چنگ زد، ناکام شد و تکیه‌گاه کسى که به غیر از تکیه‌گاه تو تکیه کند، سُست است. پس، اى آن که به آرزومندانش آرزو مى‌آموزد و اندوه ترس و وحشت را از آنان مى‌بَرَد! مرا از کردار نیک و شایسته، محروم مگردان و مرا آن گونه نگهدارى کن که از بیچاره درمانده، نگهدارى مى‌کنى. چگونه خوارىِ فقر به آرزومندانت رسد، در حالى که تو از گزندهاى گنهکاران، بى‌نیازى؟
إِلَهِی وَ إِنَّ کُلَّ حَلَاوَةٍ مُنْقَطِعَةٌ وَ حَلَاوَةَ الْإِیمَانِ تَزْدَادُ حَلَاوَتُهَا اتِّصَالًا بِکَ
خداى من! هر شیرینى‌اى پایان‌پذیر است، جز شیرینى ایمان که با اتّصال به تو، هر آن، فزونى مى‌یابد.
إِلَهِی وَ إِنَّ قَلْبِی قَدْ بَسَطَ أَمَلَهُ فِیکَ فَأَذِقْهُ مِنْ حَلَاوَةِ بَسْطِکَ إِیَّاهُ الْبُلُوغَ لِمَا أَمَّلَ إِنَّکَ عَلى‌ کُلِّ شَیْ‌ءٍ قَدِیرٌ
معبود من! دلم امید فراوان به تو بسته است، پس تو نیز شیرینى رسیدن به آرزو را فراوان به او بچشان، که تو بر هر کارى توانایى.
إِلَهِی أَسْأَلُکَ مَسْأَلَةَ مَنْ یَعْرِفُکَ کُنْهَ مَعْرِفَتِکَ مِنْ کُلِّ خَیْرٍ یَنْبَغِی لِلْمُؤْمِنِ أَنْ یَسْلُکَهُ وَ أَعُوذُ بِکَ مِنْ کُلِّ شَرٍّ وَ فِتْنَةٍ أَعَذْتَ بِهَا أَحِبَّاءَکَ مِنْ خَلْقِکَ إِنَّکَ عَلى‌ کُلِّ شَیْ‌ءٍ قَدِیرٌ
إِلَهِی أَسْأَلُکَ مَسْأَلَةَ الْمِسْکِینِ الَّذِی قَدْ تَحَیَّرَ فِی رَجَاهُ فَلَا یَجِدُ مَلْجَأً وَ لَا مَسْنَداً یَصِلُ بِهِ إِلَیْکَ وَ لَا یُسْتَدَلُّ بِهِ عَلَیْکَ إِلَّا بِکَ وَ بِأَرْکَانِکَ وَ مَقَامَاتِکَ الَّتِی لَا تَعْطِیلَ لَهَا مِنْکَ فَأَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذِی ظَهَرْتَ بِهِ لِخَاصَّةِ أَوْلِیَائِکَ فَوَحَّدُوکَ وَ عَرَفُوکَ فَعَبَدُوکَ بِحَقِیقَتِکَ أَنْ تُعَرِّفَنِی نَفْسَکَ لِأُقِرَّ لَکَ بِرُبُوبِیَّتِکَ عَلَى حَقِیقَةِ الْإِیمَانِ بِکَ
خداى من! از تو، همچون کسى که به کُنه معرفتت رسیده، هر خیرى که برای مؤمن سزاوار است انجام دهد را، خواستارم، و از هر بدى و فتنه‌اى که دوستانت را از آن پناه‌داده‌اى، به تو پناه مى‌جویم، که تو بر هر چیزى توانایى. خداى من! از تو درخواست مى‌کنم، چونان درخواست بینوایى که در امیدش سرگشته مانده است و هیچ پناه و تکیه‌گاهى که با آن به تو برسد و به تو ره یابد، جز تو و ارکان و مقاماتت که توسّط تو تعطیل بردار نیستند، نمى‌یابد. پس از تو می‌خواهم به حقّ نامى از تو که به آن بر اولیاى خاص خود جلوه کردى و در نتیجه، تو را یکتا دانستند و شناختند و تو را چنان که هستى، پرستیدند، خودت را به من بشناسانى، تا از سرِ ایمانى راستین به تو، به پروردگارى‌ات اقرار نمایم. ای خدای من،
وَ لَا تَجْعَلْنِی یَا إِلَهِی مِمَّنْ یَعْبُدُ الِاسْمَ دُونَ الْمَعْنَى وَ الْحَظْنِی بِلَحْظَةٍ مِنْ لَحَظَاتِکَ تَنَوَّرْ بِهَا قَلْبِی بِمَعْرِفَتِکَ خَاصَّةً وَ مَعْرِفَةِ أَوْلِیَائِکَ إِنَّکَ عَلى‌ کُلِّ شَیْ‌ءٍ قَدِیرٌ.
مرا از آنانى قرار مده که نام بى‌معنا را مى‌پرستند، و مرا با گوشه چشمى از گوشه چشم‌هایت بنگر تا با آن، دل مرا به نور معرفت خودت و معرفت اولیایت، روشن گردانى، که به راستى تو بر هر کارى توانایى.
بحارالانوار، ج۹۱، صص۹۴-۹۶.

تاریخ به روزرسانی: یکشنبه, ۹ آذر ۱۴۰۴

  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات
  



پیوندها

حدیث روز
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم
الـــــسَّـــــلاَمُ عَـــــلَـــــى
مَهْدِيِّ الْأمَمِ وَ جَامِعِ الْكَلِم
وَٱلسَّلَامُ عَلی عِبادِالله
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
{۱} عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
{۲} وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
{۳} وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
{۴} وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا به چهار چيز پناهنده نميشود:
{۱} شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل «حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌» خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است؛ زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
{۲} و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل: «لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌» زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
{۳} و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد«وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ» كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است؛ زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
{۴} و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى «مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌» آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست.
زيرا شنيدم خداى عزّ اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد. (و كلمۀ: عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -